<معلم -->
روستایی که از مرگ نجات پیدا کرد / درس عبرت بسیجی‌ها به دلال‌ها

دام های مریض، جوانان بیکار، ظلم دلال ها در حق مردم روستا. حال اهالی روستای «ده ناش» بد بود. همان وقت بود که بسیجیان جهادگر یاعلی(ع) گفتند تا ورق را برگردانند.

روستایی که از مرگ نجات پیدا کرد / درس عبرت بسیجی‌ها به دلال‌ها

مجله فارس پلاس؛ عطیه اکبری: ماموریت‌شان، ساخت 3 خانه در روستای «ده‌ناش» از توابع استان چهارمحال و بختیاری بود؛ یک روستای دور افتاده با فاصله 250 کیلومتری از مرکز استان. قرار بود سقفی بسازند برای 3خانواده بی سرپرست. بسیجی‌های دو گروه جهادی بودند؛ قرارگاه جهادی «امام رضا(ع)» و گروه جهادی «از تبار آسمان». اما یکی دو روزی که با روستاییان دمخور شدند، دیدند مشکلات این روستا فراتر از این حرف‌هاست؛ بیکاری، دام‌های مریض، ظلم دلال‌ها در حق مردم روستا و...

حال مردم روستا بد بود و فریادرسی نداشتند. این بود که پاشنه‌های همتشان را ورکشیدند تا حال اهالی روستا را به احسن الحال تبدیل کنند. اتاق فکر بسیجی‌ها هر روز در خانه در حال ساخت برقرار می‌شد. بعد از سه ماه کار و تلاش شبانه‌روزی با استفاده از همان داشته‌های روستاییان، شرایط اشتغال برای ده‌ها جوان فراهم و رزق و روزی و برکت روانه خانه اهالی شد.

اما اینکه در این سه ماه برو بچه های بسیجی در این روستای دورافتاده چه کردند حکایتی است که باید از زبان خود روستاییان و بسیجیان جهادگر می شنیدیم. « مجید حیدری»؛ مسئول گروه جهادی امام رضا(ع) حلقه وصل ما به اهالی روستای «ده‌ناش» شد.

درس عبرت بسیجی‌ها به دلال‌ها 

هر روز صبح سرِ زمین می‌رفتند برای ساخت خانه‌ها، سرشان فقط به کار خودشان نبود و با مردم روستا هم دمخور می‌شدند. همان روزهای اول فهمیدند دلال‌ها بلای جان کشاورزان شده‌اند. هرچند این اتفاق، خاص روستای ده‌ناش نبود و روال معمول میان کشاورز و دلال است، اما بر و بچه‌های بسیجی تصمیم گرفتند این بار درس عبرتی به دلال‌ها بدهند.

مجید حیدری می‌گوید: «دلال‌ها وارد روستا می‌شدند. گردو را از کشاورز می‌خریدند کیلویی 50 تومان، در شهر می‌فروختند کیلویی 120 تومان، یعنی همه سودی که حاصل زحمت یک‌ساله کشاورز بود در جیب دلال‌ها می‌رفت. تصمیم گرفتیم جلوی این اتفاق را بگیریم. به باغدار گفتیم ما دست دلال را حذف می کنیم تا تو سود بیشتری کنی. گفتیم شما پول وانت را بده، ما گردوهایت را کیلویی 90 هزار تومان برایت می‌فروشیم. گردوهای یکی دو باغدار را بار چند وانت کردیم و به شهر بردیم. با ارتباطی که با عمده‌فروش‌ها داشتیم سراغشان رفتیم و بار گردو را کیلویی 90 هزار تومان برای روستاییان فروختیم. با این اتفاق حاصل یک سال زحمت کشاورزان در جیب خودشان رفت. نمی دانید چقدر باغدارهای روستا از این اتفاق خوشحال شدند. با زبان بختیاری می گفتند دردتان به جانمان!

برنامه‌ریزی کردیم تا این اتفاق برای سایر محصولات کشاورزی مردم هم بیفتد. این کار تبعات مثبت زیادی داشت، دلال های آن منطقه درس عبرت گرفتند و فهمیدند از این به بعد نمی‌توانند به همین راحتی حق کشاورز را پایمال کنند. این اتفاقی که برای کشاورزهای گردودار افتاد دهان به دهان چرخید و چشم و گوش روستاییان حسابی باز شد تا زیر بار ظلم دلال‌ها نروند.»

 

ماجرای قهر گوساله پیرزن!

گره‌ای نبود که در روستای ده‌ناش با دستان پرتلاش بسیجیان گروه جهادی باز نشود. در مدتی که به روستا رفت و آمد داشتند حضورشان برای اهالی روستا پر از خیر و برکت بود. این را یکی از اهالی روستا می گوید. «علی سینا زاهدی» ماجرای پیرزنی را روایت می‌کند که جهادگران جوان همه دار و ندارش را حفظ کردند؛ «در روستای ما پیرزن تنهایی زندگی می‌کرد که همه زندگی‌اش را از دست داده بود و فقط یک گوساله برایش باقی مانده بود. قصه اش طولانی است. حیوان بی‌گناه چند روزی می‌شد که لب به غذا نمی‌زد، فقط آب می‌خورد. گوساله هر روز ضعیف‌تر می شد و اخم‌های پیرزن هم بیشتر در هم گره می‌خورد. هم‌محلی‌ها و همسایه‌ها آمدند. آنهایی که دام داشتند و  در نگهداری گاو و گوسفند تجربه‌ای داشتند هر کدام یک نظری می‌دادند اما فایده نداشت. همان موقع بچه‌های گروه جهادی در روستا مشغول کار بودند. من با یکی از آنها رفیق شده بودم. صدایش کردم و گفتم ببین می‌توانی کاری برای این پیرزن انجام دهی. از اقبال خوش ما چند نفر از بچه های این گروه، دانشجوی دامپزشکی بودند. جهادی‌ها  آمدند سراغ پیرزن. همسایه‌ها هم جمع شدند تا ببینند بالاخره عاقبت گوساله چه می‌شود. دانشجوی جوان گوساله را معاینه کرد.در ظاهر مشکل خاصی نداشت، اما بالاخره دلیل قهر این حیوان بیچاره مشخص شد. یک سیم نازک در گلویش گیر کرده بود و او را از غذا خوردن انداخته بود. به هر زحمتی که بود، دانشجو سیم را از گلوی گوساله بیرون آورد و گوساله شروع کرد به غذا خوردن. انگار خدا دنیا را به پیرزن تنها داده بود. نمی دانست به چه زبانی از این جوان تشکر کند.»

 

وقتی بسیجی های جهادگر فرشته نجات روستاییان شدند

این آخرین باری نبود که بر و بچه های گروه جهادی به داد مردم منطقه محروم و دورافتاده روستای ده‌ناش رسیدند. «علی سینا زاهدی» روزهایی را به خاطر می‌آورد که گوسفندهای روستاییان یک به یک تلف می‌شدند و تنها سرمایه آنها جلوی چشمشان نابود می‌شد؛ «یک مرضی به جان دام‌های روستاییان افتاده بود. بره‌هایی که به دنیا می‌آمدند یکی دو روز بعد می‌مردند. دامدارهای روستا به اداره دامپزشکی بازوفت هم مراجعه کردند اما فایده‌ای نداشت. هیچکدام از مسئولان بهداشت پایشان را به روستای ما نگذاشتند.

عموی من یکی از همین دامدارها بود که در مدت چند روز 10 راس گوسفندش تلف شد. بعد از ماجرای قهر گوساله آن پیرزن یادمان مانده بود که این بچه‌های بسیجی چند نفرشان دانشجوی دامپزشکی هستند. این جوان‌ها خودشان هم دلسوز روستاییان بودند.  دام‌های عمویم را معاینه کردند. تشخیصشان عالی بود. به عمویم گفتند شیر گوسفندانت آلوده شده است، فعلا اجازه نده که بره‌ها شیر مادرانشان را بخورند. علوفه‌هایی که گوسفندان از آن تغذیه می‌کردند و محل نگهداری آنها را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که علوفه هم آلوده شده است.

خلاصه با تجویز آنها صدها راس دام عموی من از خطر تلف شدن نجات پیدا کرد. این مرض به جان دام‌های همه اهالی روستا افتاده بود. گوسفندان باید دارو می‌خوردند و پول داروها هم مبلغ قابل توجهی می‌شد. بر و بچه‌های جهادی یک سری عکس از دام‌ها گرفتند و چند نفر گفتند به تهران می‌رویم و برمی‌گردیم. بعد از چند روز با دست پر به روستا برگشتند و با خودشان کلی دارو آوردند، گویا  پول داروها را از خیران و استادان دانشگاه دامپزشکی گرفته بودند و آنها را در ثواب نجات سرمایه روستاییان شریک کرده بودند. خلاصه یک طوری شده بود که همه اهالی روستا روی سر این بسیجیان قسم می‌خوردند و  جلوی پایشان گوسفند قربانی کردند.»

 

فروشگاه زنجیره ای در روستا!

تعبیر حضرت امام(ره) این است که «اگر در کشوری نوای خوش تفکر بسیجی طنین انداز شود، چنین کشوری در مقابل جهانخواران بیمه می شود» بسیجیان گروه جهادی در روستای کوچک ده‌ناش مصداقی بر این تعبیر امام خمینی شدند وقتی با دستان خالی و با قدرت تفکر و خلاقیت گره از مشکل روستاییان باز کردند. 

ده‌ناشی‌ها در ورودی روستا یک فروشگاه بزرگ دارند که سرمایه‌گذاران آن هم خود اهالی روستا هستند. محصولات فروشگاه بزرگ روستا تولیدات مردم است؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. از صنایع دستی  تا گوشت و مرغ تازه و محصولات کشاورزی. ایده راه‌اندازی این فروشگاه را جهادگران جوان دادند.

«مجید حیدری» می‌گوید: «روستاییان همه چیز را برای کسب و کار  و روزی پربرکت دارند. فقط نمی‌دانند از این داشته‌هایشان باید چطور استفاده کنند. ما روش استفاده از این‌داشته ها را به آنها آموزش دادیم که راه اندازی فروشگاه فقط یکی از آنها بود. برایشان برنامه‌ریزی کردیم تا از سود فروش محصولات چطور استفاده کنند. یک خانه بزرگ در ورودی روستا قرار داشت که خالی بود. با کمک مردم و موافقت صاحبخانه، آن را تبدیل به فروشگاه کردیم. در این فروشگاه سه چهار جوان مشغول به کار شدند و کار و بارشان آنقدر گرفت که از روستاهای اطراف هم برای خرید به این فروشگاه می آمدند.»

 

کارآفرین شدم با سرمایه خدادادی

ده‌ناش 250 کیلومتر با مرکز استان فاصله دارد و این راه طولانی از میان کوه‌ها می‌گذرد. بسیاری از مردم روستا ماشین ندارند، برای همین آنها که شغلشان کشاورزی و دامداری نیست و حرفه خاصی ندارند گرفتار معضلی هستند به نام بیکاری؛ مثل «حسن زاهدی»؛ جوان روستایی که زمانی بیکار بود اما حالا نام کارآفرین برازنده‌اش شده است. می‌پرسید چطور؟ ماجرا را از زبان خودش بشنوید؛ «تا زمانی که زمین کشاورزی پدرم را سرما نزده بود کنار او مشغول بودم اما سرمای زودتر از موعد دو سال قبل، زمین‌های کشاورزی را از بین برد و من هم بیکار شدم. سرمایه‌ای نداشتم و نمی‌دانستم چطور باید کسب و کاری برای خودم راه بیندازم تا اینکه یک سال و نیم قبل با بر و بچه های این گروه جهادی آشنا شدم که حال و هوای روستایمان را تغییر دادند. به چیزهایی فکر می‌کردند که اصلا در مخیله من هم نمی‌گنجید. یک روز خیلی اتفاقی با آنها دمخور شدم و حرف زدیم. خیلی دلم گرفته بود. نه درآمدی داشتم و نه پس‌اندازی، نه شغلی و نه آتیه‌ای.

با آن چند جوان از هر دری گفتم و درد دل کردم. یکی از جوان‌های بسیجی به من گفت شما در این کوه و دشت یک سرمایه‌ای دارید که خودتان هم از آن بی‌خبرید. تعجب کردم. پرسیدم چه سرمایه‌ای؟ گفت کوه‌های شما پر از داروهای گیاهی و کوهی است که هر کیلوی آن با مبلغ بالایی در مغازه‌های عطاری شهرها فروخته می‌شود. گفت با چیدن این داروهای گیاهی، تمیز کردن و خشک کردنشان می‌توانی کار و منبع درآمد قابل توجهی داشته باشی. گفت تو شروع کن، بازار فروش با ما. انرژی و انگیزه پیدا کردم. این جوان‌ها کمکم کردند. یک روز با هم به کوه رفتیم. بابونه، پونه و چند گیاه دیگر. روش خشک کردنشان را هم یادم دادند. بار آماده شده را  به شهر بردند و با قیمت قابل توجهی فروختند. من صاحب کار و درآمد شدم. کمی که گذشت تعدادی دیگر از گیاهان دارویی را هم شناسایی کردم و سفارش‌ها هر روز بیشتر می‌شد. با ایده این جوان‌ها دوران بیکاری من تمام شد و دست سه چهار جوان دیگر را هم به این شغل بند کردم.»

 

کم مانده بود به شهر مهاجرت کنم

مرغ‌های محلی روستای ده‌ناش در شهر«بازوفت» طرفداران زیادی دارد و بین شهری‌ها معروف شده به مرغ‌های ارگانیک. این را «عزیز زاهدی» می‌گوید؛ «منبع درآمد من و چند جوان دیگر روستا از پرورش و فروش همین مرغ‌های محلی تامین می‌شود. یک سال است این کار را شروع کرده‌ایم. راستش تا قبل از این، شغل خاصی نداشتم. دیپلم که گرفتم دیگر درس نخواندم و گفتم سرمایه‌ای جور می کنم و یک کار و کاسبی راه می‌اندازم، اما به هر دری زدم نشد، ما روستازاده ایم، سرمایه‌ای نداشتیم. هر روز افسرده‌تر از دیروز می‌شدم. به سرم زده بود به شهر بروم، گفتم در شهر حداقل می‌توانم کارگری کنم. اما وقتی بر و بچه‌های بسیجی آمدند ورق برگشت. کلی فکر و ایده در سرشان بود. چیزهایی را می‌دیدند که در همه این سال‌ها بیخ گوشمان بود و ما اصلا نمی‌دیدیم. یک روز سفره دلم را پیش یکی دو نفر از آنها باز کردم. در حیاط خانه‌مان نشسته بودیم و مرغ و خروس‌ها در حیاط رژه می‌رفتند. یک‌دفعه یکی‌شان گفت روی همین مرغ و خروس‌ها حساب کن، جوجه‌کشی سنتی راه بینداز و یک برند هم برای کسب و کارت انتخاب کن با یک بسته بندی شکیل. تا مدتی که آنها در روستای ما بودند کمکم کردند و دانشجویان دامپزشکی هم فوت و فن پرورش مرغ را یادم دادند. گفتند کانال فروش مجازی راه بینداز، ما برایت از شهر مشتری جور می‌کنیم. اولش کمی سخت بود اما هر چه گذشت مشتری‌هایم بیشتر شدند. حالا کارم توسعه پیدا کرده و دست دو سه نفر از دوستانم هم به این کار بند شده است. خلاصه همین‌طور با دست خالی صاحب کار شدم.» 

 

انتهای پیام/






تاریخ : یکشنبه 98/9/10 | 5:57 صبح | نویسنده : معلم | نظرات ()

امدادغیبی






تاریخ : شنبه 98/9/9 | 1:29 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

f84629790.jpg






تاریخ : شنبه 98/9/9 | 1:24 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()
دانشجویی که جای سوئدی‌ها را در جهاد کشاورزی گرفت/ تاثیر «میوه‌های اژدهایی» در باز کردن مسیرهای بسته

دانشجویی که همزمان با تحصیل نحوه کشت محصولات استوایی را در مالزی یاد گرفت و تحصیل و کار را بدون اینکه ریالی وام گرفته باشد همزمان پیش برد تا امروز تولیدکننده 50 نوع محصول ارگانیک و صادرکننده نمونه باشد.

دانشجویی که جای سوئدی‌ها را در جهاد کشاورزی گرفت/ تاثیر «میوه‌های اژدهایی» در باز کردن مسیرهای بسته

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، گزارش حاضر قصه دانشجویی است که تصمیم گرفته متفاوت عمل کند. یعنی همزمان با کار و تحصیل فعالیت خود را در بخش کشاورزی تا حدی پیش برده که امروزه به عنوان صادر کننده نمونه کشور معرفی شده است. تلاش کرده از کشت و کارهای معمول کمتر استفاده کند و به محصولاتی که دیگران سراغش نرفته‌اند مشغول شود. به کشور مالزی سفر کرده و یک سال آموزش‌ کشت محصولات استوایی از قبیل پشن‌فروت، دراگون فروت، پیتایا، رامبوتان، منگوسین، استارت فروت، بلوبری و بلک‌بری را یاد گرفته و بدون اینکه ریالی وام گرفته باشد کار کشاورزی در گلخانه و زمین را با جدیدترین تکنولوژی‌ها پیش می‌برد.

وی می گوید اتفاقا کشاورزی پردرآمد است به شرطی که از روش‌های معمولی که معمولا به شکست منجر شده دوری کنیم. از نظر وی بازار حلقه مفقوده در بخش کشاورزی است او برای دور زدن حلقه معیوب بازار محصولات خود را مستقیم به فروشگاه‌ها رسانده و یا به بازارهای بین‌المللی صادر کرده است. 

حمیدرضا رضوانی کاشانی 36 ساله که فوق لیسانس مهندسی IT  و مارکیتینگ دارد درحقیقت این علم را با علم کشاورزی ممزوج کرده و طرحی نو در انداخته است. وی به کشت محصولات ارگانیک روی آورده چراکه معتقد است محصولات ارگانیک سلامتی مردم را تضمین می‌کند و اکنون سالانه بیش از 10هزار تن از این محصولات صادر کرده و برای 250 نفر اشتغال ایجاد کرده است

گفت‌وگوی حاضر را با این کشاورز و کارآفرین و صادر کننده نمونه که در نمایشگاه محصولات ارگانیک انجام شد، بخوانید: 


فارس: خودتان را معرفی بفرمایید و بگویید که در چه حوزه‌ای فعالیت می‌کنید. 

رضوانی: حمیدرضا رضوانی کاشانی فوق‌لیسانس مهندسی IT و مارکتینگ دارم و اکنون کار اصلی‌ من کشاورزی است اما در کنار آن کار IT هم می‌کنم.

فارس: شما IT خواندید چطور شد به رشته کشاورزی علاقمند شدید؟ 

رضوانی: من از زمان کودکی عاشق کشاورزی بودم؛ در کاشان خانه بزرگی داشتیم که حیاط آن را  انواع میوه و سبزیجات و حتی هندوانه می‌کاشتیم. انواع پیوندها را روی درختان انجام می‌دادم؛ انواع میوه‌ها و سبزیجات را که مورد استفاده خانواده بود آنجا خودمان به عمل می‌آوردیم. آنقدر کار کشاورزی را پیشرفته دنبال می‌کردم که در همان کودکی ابلق‌کاری انجام می‌دادم. 

فارس: شما کار حرفه‌ای پیوند زدن و یا مراقبت از درختان را در زمان کودکی از چه کسی یاد گرفتید؟ 

رضوانی: پدرم فوق‌ لیسانس ماشین‌آلات کشاورزی دارد و کارمند بخش کشاورزی در قبل از انقلاب بوده و به کشاورزی علاقه زیادی دارد. انواع درخت‌های عجیب و غریب را در حیاط خانه‌مان کاشته بود و آنها را یکی یکی به من یاد می‌داد و به همین دلیل من هم از همان کودکی به این کار علاقمند شدم. از همان دوران کودکی من «گرین تاب»،  بودم یعنی دست به هرچه می‌زدم طلا می‌شد. من کارها را دنبال می‌کردم و به طوری که یکسال پیش صادرات‌چی نمونه گیاهان ارگانیک و فناوری نوین شدم. 

فارس: از چه زمانی کار کشاورزی را به صورت حرفه‌ای دنبال کردی؟ 

رضوانی: من دوره لیسانس می‌خواندم و دانشجو بودم که تصمیم گرفتم به مالزی بروم و آنجا روش کشت گیاهان استوایی (تراپیکال) را یاد بگیرم. یکسال روش‌های کاشت، داشت و برداشت همه این گیاهان را یاد گرفتم و دوباره به ایران برگشتم تا آ‌موخته‌های خود را پیاده کنم. از همان ابتدا می‌ خواستم کار متفاوت انجام دهم. نمی‌خواستم مثل همه کشاورزان داخل که محصولات مشابهی می‌کارند و درگیر نوسانات بازار می‌شوند و درآمدی هم ندارند باشم. 

فارس: چرا محصولات استوایی را انتخاب کردید؟ 

رضوانی: به خاطر اینکه در ایران کسی دنبال این کار نبود، شرایط آب و هوایی ایران بسیار فوق‌العاده است. من آنالیزور خوبی هستم و همه آب و هوای ایران را بررسی کردم و متوجه شدم از 15 ا قلیم دنیا 13 اقلیم در ایران وجود دارد و فقط آب و هوای قطب در ایران وجود ندارد. شرایط آب و هوایی ایران فوق‌العاده و استراتژیک است. 

فارس: به هر حال شما اطلاعات و نحوه کشت محصولات استوایی را فرا گرفتید و به ایران برگشتید آیا کار را بلافاصله توانستید شروع کنید؟ 

رضوانی: بله پس از برگشتن از مالزی  گلخانه‌ای را در منطقه ساوه احداث کردم که البته اجاره طولانی مدت و انواع محصولات تراپیکال مانند پشن‌فروت، دراگون فروت، پیتایا، رامبوتان، منگوسین، استارت فروت، بلوبری و بلک‌بری را آنجا کاشتم. ابتدا این محصولات را در شرایط گلخانه‌ای کاشتم اما بعدا متوجه شدم منطقه سرباز در چابهار شرایط آب و هوایی مشابه هندوستان را دارد. اما مشکل آنها آب است. چاه‌های آنجا خشک شده بود اما خاکشان حاصلخیز بود. اطلاعاتم را تکمیل کردم و آنجا کشت گلخانه ای و غیرگلخانه‌ای را شروع کردم.  البته من همزمان کار IT را رها نکرده بودم و مثلا در راه‌اندازی سامانه 121 (شکایات برق) نقش داشتم همزمان دانشجوی نمونه بودم و هر کاری در زمینه IT پیش می‌آمد هم انجام می‌دادم. 

فارس: شما چگونه با این مشکل کم آبی آنجا کنار آمدید؟ 

رضوانی: من تمام کشت‌هایم را به روش‌های مدرن طراحی کردم تا مصرف آب به حداقل برسد. لوله‌هایی را در زمین تعبیه کردم که آب را دقیقا به پای ریشه می‌برد و مصرف آب بیش از 30 تا 40 درصد کاهش می‌‌یافت. همچنین از محصولاتی استفاده می‌کردم که حداقل مصرف آب را دارد ضمن اینکه ترفندهایی داشتم که از آب سیلاب‌ها به راحتی استفاده می‌کردم. 

فارس: ممکن است توضیح دهید که از آب سیلاب چگونه استفاده می‌کردید. به ویژه در جایی که بارندگی به ندرت اتفاق می‌افتد؟ 

رضوانی: من قبلا هم گفتم آنالیزور خوبی هستم براساس بررسی آمارهای هواشناسی و دیتاهای جهانی به این نتیجه رسیدم که در این منطقه طی چند هفته آینده باران زیادی می‌آید و سیلاب جاری خواهد شد. بنابراین قبل از اینکه سیلاب بیاید یک استخر بزرگی در زیر زمین آماده کردم و روی آن را کامل پوشاندم و در مسیر سیل هم موانعی قرار داده بودم تا فرسایش ایجاد نکند. زمانی که سیلاب جاری شد این آب‌ها را به دالان‌ها و یا همان استخر بزرگی که زیر زمین تعبیه شده بود هدایت کردم و اکنون 2.5 سال است که از آب این استخر بزرگ برای آبیاری استفاده می‌کنیم که البته روی  این استخر هم کاملا پوشانده‌ایم و همچنان کشت و کار خود را روی آن انجام می‌دهیم. در حقیقت زمینی پرت نشده است. این استخر در مساحت 2.5 هکتار است که یک میلیارد تومان هزینه برداشته و 100 هکتار زمین را با آن آبیاری می‌کنم. 


فارس: آیا همزمان با این کار کشاورزی و کشت و کار تحصیل را هم ادامه می‌دادید؟ 

رضوانی: بله، من خودم علاقه به تحصیل داشتم و پدرم هم همواره توصیه می‌کرد که رشته‌های  اقتصادی و مدیریت را بخوانم اما همیشه می‌گفت دانشگاه را به خاطر شعور اجتماعی بخوان و کار را باید خودت یاد بگیری و به همین دلیل من هم پس از یک ترم متوجه شدم این دانشگاه چیزی نیست که من می‌خواهم. بنابراین رفتم و 5 مدرک بین‌المللی در حوزه IT گرفتم و ا ین مدرک‌های بین‌المللی خیلی به کار من آمد. به طوری که من از طریق IT زیاد پولدار شدم. 

فارس: چه مدرک‌هایی گرفتید؟ 

رضوانی: مدرک‌های بین‌المللی MCSE، CC NA، CCSP، SSVP ، CCNP در پاکستان و دبی امتحان دادم و همه اینها مدرک‌های بین‌المللی در زمینه IT است. 

فارس: شما چطور اینها را ثبت‌نام می‌کردید و چطور امتحان می‌دادید؟

رضوانی: آن زمان کارت اعتباری نداشتم از طریق واسطه‌ها پول را به حساب این شرکت‌ها در پاکستان و دبی انتقال می‌دادم و  در کشورهای پاکستان و دبی امتحان دادم و جزو 15 نفری بودم که این مدرک را دریافت کردند. من همزمان تحصیل هم می‌کردم و دانشجوی خوبی بودم و از استادان نمره A + می‌گرفتم. البته بعضی موقع استادها از من می‌خواستند تا سیستم‌هایشان را کانفیگ کنم و من این کارها را انجام می‌دادم و آنها هم نمره‌های خوبی به من می‌دادند اما مشکل اصلی من درس‌های عمومی بود. اصلا در درس‌های عمومی خوب نبودم. 

فارس: شما قبلا گفتید برای شروع کار کشاورزی وام نگرفتید واز پولهایی که از طریق IT بدست آوردید کار کشاورزی را پیش بردید چطور از طریق IT پول در می آوردید؟

رضوانی: سال‌های 83 و 84 در شرکت بازایران استخدام بودم که زیر نظر بانک سامان کار می‌کرد آنها 300 هزار تومان به من پول می‌دادند و آن زمان این پول خوبی بود. فقط به کار کارمندی اکتفا نمی‌کردم در کنار آن کارهای زیادی را برای شرکت انجام می دادم که معمولا تا 12 شب طول می‌کشید. 

فارس: اما این پول‌ها برای راه‌اندازی گلخانه کافی نیست...

رضوانی: من مدتی مدیر شبکه سایت بودم همچنین در شرکت مکس کار می‌کردم که نمایندگی چهار شرکت بین‌المللی را داشت. مثلا ما در دوره‌ای برای دور زدن تحریم‌ها کار کردیم. یک دستگاه تست گرم شدن هلیکوپتر بود که به قیمت یک میلیارد تومان آن را وارد می‌‌کردند. من به آنها گفتم که این را با هزینه 20میلیون تومان انجام می‌دهم و آنها قبول کردند. یا نمونه دیگر اینکه وزارت جهاد کشاورزی برای تعیین گلوتن گندم و یا رطوبت‌سنج گندم  و نیز تعیین ناخالصی داخل سیلوها به دنبال دستگاهی بود که شرکت برتن سوئد برای آنها درست کند و ما با شگرد خاصی این کار را از ‌آنها گرفتیم چرا که آنها حاضر نبودند ساخت این دستگاه را به ما محول کنند در حالی که حاضر بودند ساخت این دستگاه را به یک شرکت خارجی واگذار کنند. 

فارس: شگرد شما چه بود؟ 

رضوانی: ما در شرکت خودمان یک کارمند داشتیم که خیلی انگلیسی خوبی داشت و حتی لهجه‌اش هم به سوئدی‌ها می‌خورد. ما به ایشان گفتیم که با وزراتخانه تماس بگیرد و خودش را در قالب کارمند شرکت برتن سوئد معرفی کند و آن دستگاه را بسازد  و این کار انجام شد و قراردادی منعقد شد و پس از آنکه دستگاه را برای آنها ساختیم به وزارت جهاد کشاورزی اعلام کردیم که این شرکت داخلی است ، پس از اینکه متوجه شدند کلی خندیدند اما از کار راضی بودند و ما هم پول خوبی گرفتیم و همین پول‌ها بود که صرف سرمایه اولیه کار کشاورزی من شد. 

فارس: برای گلخانه چقدر هزینه کردید؟ 

رضوانی: برخلاف برخی که همواره دنبال کاشتن گوجه و خیار هستند من دنبال کاشت میوه‌های خاصی بودم و میوه‌های استوایی را کشت کردم که اینها پس از 3 تا 4 سال به بار نشست و در سال 89-90 بود که همه اینها را در داخل فروختم. آن موقع کیلویی 200 هزار تومان می‌فروختم بعضی موقع کیلویی 300 تا 400هزار تومان هم می‌رسید. آنها را از ساوه بار می‌زدم و در میدان تجریش تهران دانه‌ای 10 هزار تومان که شاید بعضی از آ‌نها به اندازه فندق بود می‌فروختم و خیلی از مردم می‌خریدند چون آن موقع چنین میوه‌هایی در ایران نبود و آنها برای اولین‌بار می‌دیدند. 1.5 هکتار گلخانه در ساوه داشتم و در کنار آن فوق لیسانس خواندم و همان موقع شاید سالانه حدود 100 میلیون تومان درآمد داشتم. 


فارس: چرا هیچکدام از این محصولات شما الان در غرفه جشنواره ارگانیک وجود ندارد؟ 

رضوانی: مسئولان نمایشگاه گفته‌اند که  این میوه‌ها تبلیغ اشرافی‌گری است و بنابراین اجازه ندادند تا در نمایشگاه عرضه شود. 

فارس: الان چقدر تولید محصولات تراپیکال یا استوایی دارید؟ 

رضوانی: اکنون 100 هکتار محصولات استوایی کاشته‌ام و کلا 140 هکتار کشاورزی دارم که حدود 120 هکتار آنها روی زمین و 20 هکتار آن گلخانه است که 80 کارگر مستقیم و 250 کارگر به طور غیرمستقیم در آن مشغول هستند. البته بعدا متوجه شدم که کنار اینها محصولاتی مانند سیب‌زمینی و پیاز هم بکارم اما خودم را از سیستم معیوب تره‌بار جدا کردم و مستقیم به فروشگاه‌های بزرگ ایران محصولات خود را عرضه کردم. 

فارس: آیا صادرات هم دارید؟ 

رضوانی: بله؛ به کشورهای عربی،‌ روسیه و عمان می‌فرستم و البته خودم هم چند سالی است در عمان ساکن هستم. 

فارس: شما چطور در عمان ساکن هستید و این پروژه‌ها را در ایران اداره می‌کنید مگر این شدنی است؟ 

رضوانی: جالب است بدانید همه اینها را با همین موبایل خودم کنترل می‌کنم. امروزه تمام علوم و برنامه‌ها در خدمت بشریت است برنامه کنترل دریچه‌های گلخانه‌ها و آبیاری آنها را از طریق همین موبایل اجرا می‌کنم که برنامه‌هایش را خودم نوشته‌ام و این دانش IT و مدرک‌های بین‌المللی که گرفته‌ام به من  این کمک را می‌کند. 

در عمان که زندگی می‌کنم گلخانه‌های بزرگی هستند که حتی یک نفر آدم هم در آن کار نمی‌کند. یک گلخانه معروفی به نام طاووس است به ابعاد یک کیلومتر در یک کیلومتر که همه آنها از طریق هوش مصنوعی کنترل می‌شود. 

فارس: چطور شد به عمان رفتید؟ 

رضوانی: از طریق اتاق بازرگانی با بنده تماس گرفتند و گفتند هیات تجاری قرار است به عمان برود من هم با آنها همراه شدم و بعدا تحقیقاتی درباره عمان انجام دادم و آن را بهترین جا برای زندگی پیدا کردم اکنون کار تجاری می‌کنم و زندگی راحتی هم دارم.


فارس: چطور شد به کشت محصولات ارگانیک سوق پیدا کردید؟ 

رضوانی: داستان جالبی دارد؛ سال‌ها پیش یکی از بستگانم بیماری ام‌اس گرفته بود همه دکترهای داخل و حتی خارج از کشور را گشتیم اما نتوانستیم دلیل این بیماری را پیدا کنیم. پس از سال‌ها این طرف و آن طرف رفتن متوجه شدیم که این بیماری به دلیل عدم نظارت بر کودها و سموم شیمایی است که در محصولات کشاورزی استفاده می‌شود در ایران هم معمولا کار رسیدگی به گلخانه‌ها را به افغانستانی‌ها می‌دهند و آنها بدون آگاهی مرتب سم و کود استفاده می‌کنند. حتی یکسری سموم را قبل از کشت به خاک می‌زنند که اثرات آن در محصولات کشاورزی ظاهر می‌شود و خسارت‌های زیانباری را به سلامتی مردم می‌زند.

تصمیم گرفته‌ام کار محصولات ارگانیک را شروع کنم اول این تولید برای خانواده‌ام پس از آن مادرم هم تبلیغ کرد و ما روز به روز تولید محصولات ارگانیک را توسعه دادیم. اول به فکر پول نبودم و به دنبال این بودم که محصولی که تولید می‌کنم سالم باشد تا مردم کشورم سالم بمانند و پس از آن پول هم به دنبالش آمد واقعیت این است که در تولید محصولات ارگانیک پول وجود دارد. زیرا این محصولات در جامعه‌ بین‌المللی خواهان زیادی دارد آنها حداقل 40 درصد بیشتر پرداخت می‌کنند. مثلا در سایت اینترنشنال قیمت 4 درصد تا 40 درصد بیش از قیمت معمول هم عنوان شده است در تجارت جهانی میانگین 2.5 برابر قیمت معمولی محصولات ارگانیک به فروش می‌رود. 

فارس: اگر یک کشاورز بخواهد از امروز تولیدکننده محصولات ارگانیک باشد چه کار باید بکند؟

رضوانی: در گام نخست باید آب سالم و زمین سالم داشته باشد. یعنی زمینی که سه سال آیش بوده و کاشت در آن صورت نگرفته است. در گام بعدی شرکت‌های بازرسی وجود دارند که بخشی از آنها داخلی هستند و بخشی خارجی و از آنها دعوت می‌کنند که زمین آنها را بازرسی کند و پس از بازرسی‌های چندین باره در صورتی که با استانداردها منطبق باشد مجوز تولید محصولات ارگانیک می‌دهند و این نظارت‌ها در طول تولید نیز ادامه دارد.شرکت‌های داخلی مانند بیوسان گواه و پارس و شرکت خارجی مانند سروس آلمان این تاییدیه‌ها را انجام می‌دهند.

فارس: فکر می کنید این کار تولید شما در تامین امنیت غذایی کشور می تواند موثر باشد تابحال به این موضوع فکر  کرده اید؟ 

رضوانی: امنیت غذایی برای کشور بسیار مهم است و باید هم به دنبال تامین غذا و هم به دنبال سالم بودن آن باشیم.

آریل شارون نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در سال 90 گفت: توسط خوراک می‌توانیم جمهوری اسلامی ایران را بگیریم. شرکت‌هایی مثل مونسسانتو همین سیاست را در پیش گرفته‌اند. آنها بذرها را دستکاری می‌کنند و حتی از الیاف تراریخته پوشک‌هایی درست می‌کنند که برخی پزشکان معتقدند باعث نازایی در آینده می‌شود و شاید به همین دلیل است که آ‌نها همه چیز ما را تحریم می‌کنند ولی بذر را تحریم نمی‌کنند. چون می‌خواهند  از طریق این بذر هر آنچه را که دوست دارند به کشور ما وارد کنند. آنها می‌توانند ترکیب ژنتیکی کشور را به هم بریزند و یا خطراتی در قالب بیوتروریسم ایجاد کنند. 

فارس: اکنون چه میزان محصولات ارگانیک تولید می‌کنید؟

رضوانی: 50 قلم انواع میوه و سبزیجات را تولید می‌کنم که متنوع‌ترین تولیدکننده محصولات ارگانیک در کشور به حساب می‌آید. این محصولات در پنج نقطه در ایران بدست می‌آید که حدود 10 هزار تن محصول ارگانیک است این محصولات به کشورهای عربی و روسیه صادر می شود.

فارس: برای مبارزه با آفات و بیماری‌ها چه کار می‌کنید آیا از کود و سم استفاده می‌کنید یا مبارزه بیولوژیک دارید؟

رضوانی: به هیچ عنوان از کود و سم شیمیایی استفاده نمی‌شود. مثلا یک سم بیولوژیک اختراع کرد‌ه ام که مخلوطی از روغن زیتون، پودر فلفل، گزنه، پودر تنباکو است و آفت‌ها و بیماریها را از بین می‌برد و برای تقویت محصولاتم کودی را اختراع کرده‌ام که از شاخ بز زابلی بدست می‌آید. نحوه درست کردن آن به این شکل است که شاخ بز زابلی را با بخشی مواد دیگر ترکیب می‌کنم و در پای گیاه در گودال 60 سانتی‌متر چال می‌کنم و اینها آرام آرام به تغذیه گیاه می‌رسد. 

فارس: تا چه اندازه به آینده کشت محصولات ارگانیک اطمینان دارید؟

رضوانی: محصولات ارگانیک در دنیا با سرعت زیادی پیش می رود در ایران هم اقدامات خوبی در این زمینه شده است و من بسیار خوشبین هستم.

انتهای پیام/






تاریخ : شنبه 98/9/9 | 1:14 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

 

تاریخ انتشار: 08 آذر 1398 - 20:06


نجس شدن بدن هنگام نماز
س) اگر هنگام نماز دچار خون دماغ شویم، نماز باطل است؟
ج) اگر خون داخل بینی باشد و به بیرون سرایت نکند،‌ اشکال ندارد وگرنه، در صورتی که برطرف کردن نجاست از بدن بدون انجام عملی‌که منافات با نماز دارد ممکن باشد، باید پس از تطهیر بدن، نماز تکمیل شود و اگر برطرف کردن نجاست با حفظ حالت نماز امکان ندارد و وقت هم وسعت دارد، واجب است نماز قطع شود و با بدن پاک نماز خوانده شود.
خمس کتابها
س) من یک مجموعه کتاب خریداری کردم ولی یک سال از خرید گذشته و من حتی یک کتاب از آنها را هم مطالعه نکردم. آیا به این کتاب‌ها خمس تعلق می‌گیرد؟
ج) اگر کتاب‌ها در اثناء سال خمسی شما برای مراجعه و مطالعه مورد نیاز شما بوده و داشتن چنین کتاب‌هایی خلاف شأن عرفی شما محسوب نمی‌شود، خمس ندارد، حتی اگر موفق به استفاده از آن کتابها نشوید. همچنین اگر کتاب‌ها را با پول درآمد کسب نخریده اید، بلکه با مثل ارث یا هدیه خریده‌اید، خمس ندارد.
فروش بُن کتاب و گرفتن پول نقد
س) در نمایشگاه کتاب به ازای 40 تومان بن، 50 تومان خرید کتاب می‌دهند. اگر انسان این بن را تهیه و به فروشنده کتاب بدهد و 50 تومان را بگیرد حکم این پول چیست؟ و در صورتی که چنین کرده چه باید بکند؟
ج) این گونه امور تابع مقررات مربوطه می‌باشد، اگر عمل مذکور برخلاف مقررات باشد، جایز نیست.
امانت دادن کتاب
س) آیا امانت دادن یا امانت گرفتن یک کتاب از شخصی که آن کتاب را خریده جایز است؟ و یا منافات دارد با حقوق صاحب اثر؟
ج) اگر هنگام خرید شرط خاصی در میان نبوده، ‌اشکالی ندارد.
سوزاندن کتاب‌هایی با اسماء متبرکه
س) سوزاندن کتاب‌هایی که اسماء متبرکه و بسم‌الله دارد چه حکمی دارد؟
ج) جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بی‌احترامی محسوب شود، جایز نیست.





تاریخ : جمعه 98/9/8 | 11:9 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

f67803105.jpg






تاریخ : پنج شنبه 98/9/7 | 11:13 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

f587850527.jpg






تاریخ : پنج شنبه 98/9/7 | 11:11 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

رf602649682.jpg






تاریخ : پنج شنبه 98/9/7 | 11:10 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

f7295534.jpg






تاریخ : پنج شنبه 98/9/7 | 11:9 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

f851581691.jpg






تاریخ : پنج شنبه 98/9/7 | 11:4 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.