<معلم -->
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آلبرت انیشتین» و اصحاب کهف/ جمع کنید بساط علم‌پرستی را!

14 مارس سال 1879 میلادی «آلبرت انیشتین» به دنیا آمد و پیش از آن‌که از این دنیای مادی برود با نبوغش 2 دستاورد مهم برای بشریت به‌ارمغان آورد؛ دستاوردهایی که برخلاف تصورعمومی به مذهب مربوط می‌شد!

«آلبرت انیشتین» و اصحاب کهف/ جمع کنید بساط علم‌پرستی را!

همین دیروز| گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: موقعی که انیشتین شروع به اندیشه کرد، روزگار دیگری بود؛ بیش از 200 سال بود که علم تیغ تیز افراشته بود روی مذهب. اهل علم و به‌ویژه دانشمندان غربی با استناد به منطق بدیهی و کاربردی علوم تجربی، زیستی و ریاضی مدام بر عقاید مذهبی می‌تاختند و اصلا حرف‌های ضدمذهب که به‌ تعبیر دانشمندان غربی حرف‌های ضد خرافه‌پرستی بود، نشانه مهم و پُز اصلی روشنفکری و منطق‌گرایی و خردمندی محسوب می‌شد. شاید الان عجیب به نظر برسد و باورکردنی نباشد، اما آن روزگار کار به جایی رسیده بود که در تاریخ علم مشهور است که در اواخر قرن 19 دانشمندان و خیلی‌ها گمان می‌کردند بشر تقریبا به تمام علوم دست‌ یافته است! آن‌موقع گمان می‌شد تا یکی ـ دو دهه دیگر کار تمام است و بشر همه‌چیز‌دان خواهد بود و علم، برتری انکارناپذیرش را بر زندگی بشر دیکته خواهد کرد و دین و اعتقادات مذهبی به‌کلی از میان خواهد رفت. پیشاپیش «دیوید هیوم» اسکاتلندی گفته بود: «امروزه گمان نمی‌کنم که شخص خردمندی بتواند حتی یک دلیل مناسب برای توجیه دین داشته باشد». شرایط این‌طوری بود آن روزگار که نبوغ انیشتین آمد به میدان و گفت جمع کنید این بساط علم‌پرستی را! نظریه نسبیت انیشتین نشان داد بشر هیچ‌چیز از علم و فیزیک و جهان هستی نمی‌داند و تازه اول راه است؛ دماغ آن تفاخر کودکانه به علم بشر به خاک مالیده شد!

نظریه نسبیت انیشتین، دیدگاه بشر نسبت به جهان هستی را از بنیان تغییر داد و برای بشریت درس شد!

درس اول چه بود؟

سیلی محکم نظریه نسبیت انیشتین به علم به قدری مهیب بود که تا سال‌های سال عده زیادی از دانشمندان حرف‌های او را کاملا نادرست و اشتباهات فاحش و توهین به شعور دانشمندان و اهانت به علم فیزیک و منطق تلقی می‌کردند، اما با گذشت زمان، برخی نتایج شگفت‌انگیز نظریه نسبیت به روش‌های علمی اثبات شد و مدعیان برتری علم خودشان را کمی جمع‌و‌جور کردند و از گناه و ضلالت «تکبر» نجات یافتند و این شد درس اول نبوغ انیشتین برای بشریت.

ناممکن‌ها ممکن شدند

درس دوم چه بود؟ نظریه نسبیت که در واقع 2 نظریه نسبیت عام و نسبیت خاص را شامل می‌شود در مجموع همه بدیهیات علمی و فیزیکی بشر را به چالش کشید و خیلی زود معلوم شد اصلا جهان هستی آن چیزی نیست که ما می‌بینیم و می‌پنداریم و حقایق بزرگ‌تری پشت‌ پرده این جهان مادی وجود دارد. معلوم شد زمان می‌تواند کند شود و مسیر نور می‌تواند تاب بردارد و ماده و انرژی قابل تبدیل به یکدیگر هستند و شگفتی‌های دیگری فاش شد که برخی امروزه به راحتی پذیرفته شده‌اند و برخی هنوز هم درک‌شان سخت است. هرچه بود معلوم شده بود که قوانین حاکم بر جهان هستی این قدر هم ساده نیستند و ناممکن‌ها نیز می‌توانند ممکن باشند؛ حتی معجزه‌ها. این تلنگر بزرگی بود برای بشر معاصر؛ بسیاری از دانشمندان در طول تاریخ و به‌ویژه در دوران پس از رنسانس، معجزه را با توصیفاتی نظیر «خرافه» و «اغراق» و «باور غیرمنطقی» و حتی «خطای دید» به کلی رد می‌کردند. با نظریه نسبیت معلوم شد معجزه، امری ممکن و کاملا علمی است و در واقع هر کسی که معجزه را رد کند، بی‌دانش و بی‌خرد است؛ این هم درس دوم!

یک نگاره غربی و متعلق به هنر مسیحی از داستان اصحاب کهف

اثبات علمی برای یک معجزه

درباره انیشتین ناگفته نماند که خودش اعتقادات مذهبی محکمی نداشت یا لااقل هنوز در‌ این‌ باره بحث و جدل زیاد است و نمی‌توان با قطعیت اظهارنظر کرد. اما نبوغ انیشتین و آنچه آشکار کرد داستان روشن و واضحی دارد. از زمانی که به‌تدریج نظریه نسبیت و نتایج آن با توضیحات ساده‌تر و صریح‌تر به عرصه درک عمومی رسید تلاش برای اثبات علمی معجزه‌های مشهور تاریخ نیز آغاز شد و همچنان هم ادامه دارد. یک نمونه بسیار تأمل‌برانگیز و حیرت‌آور توضیحی است که با استفاده از نظریه نسبیت انیشتین برای معجزه اصحاب کهف ارائه می‌شود. بنا به نظریه نسبیت، هنگامی که گرانش یا همان جاذبه که یکی از خواص بنیادین ماده است در جایی خیلی زیاد باشد، موجب انحنای مسیر نور، کُند‌شدن گذر زمان، کشیدگی ابعاد و تغییر شکل ماده می‌شود. حالا با این توضیح، آیات 17 و 18 سوره کهف را بخوانیم:

«و تری الشمس اذا طلعت تزاورعن کهفهم ذات الیمین و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال و هم فی فجوه منه ذلک من ایات الله من یهد الله فهو المهتد ومن یضلل فلن تجد له ولیا مرشدا»

«و خورشید را می‌بینی که وقتی طلوع می‌کند، از سمت راست غارشان متمایل می‌شود و وقتی غروب می‌کند سمت چپشان را ترک می‌کند و آنان در محل وسیعی از آن غارند؛ این از نشانه‌های خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه‌ یافته است و هر که را گمراه نماید هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده‌ای نخواهی یافت.»

«و تحسبهم ایقاظا و هم رقود و نقلبهم ذات الیمین و ذات الشمال و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید لو اطلعت علیهم لولیت منهم فرارا و لملئت منهم رعبا»

«و آنان را گمان می‌کنی که بیدارند در حالی که خوابند و آنان را به جانب راست و جانب چپ می‌گردانیم و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است. اگر بر آنان آگاه می‌شدی از آنان روی برتافته و می‌گریختی و همه وجودت از [دیدن] آنان پر از ترس می‌شد.»

نمایی از داخل غار اصحاب کهف در اردن. چند غار در نقاط دیگر دنیا از جمله در سوریه و ترکیه نیز به غار اصحاب کهف مشهورند 

حالا شرایط این‌طوری است که پس از نظریه نسبیت، در سال‌های اخیر نظریه کوانتوم نیز در گستره وسیع‌تری ناممکن‌ها را «ممکن» و «کاملا علمی» معرفی می‌کند و این هم از سعادتمندی انسان امروزی است که در دورانی زندگی می‌کند که حقایق در حال روشن ‌شدن است و اتحاد علم و دین دست‌یافتنی‌تر از همیشه تاریخ است.






تاریخ : یکشنبه 99/12/24 | 1:13 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

قبول کن ولی دلیل نخواه!/ «ادعای بی دلیل» در شبکه‌های اجتماعی چگونه عمل می‌کند؟

هر ادعایی به‌صورت طبیعی به‌ یک دلیل منطقی نیاز دارد. اما بعضی وقت‌ها رسانه‌ها یا افراد به جای دلیل منطقی، روی احساسات و هیجانات مخاطب‌هایشان سوار می‌شوند. این کار با توسل به یک دسته مغالطه مشهور اتفاق می‌افتد که در این گزارش مورد بررسی قرار داده‌ایم.

قبول کن ولی دلیل نخواه!/ «ادعای بی دلیل» در شبکه‌های اجتماعی چگونه عمل می‌کند؟

گروه سواد رسانه‌ای خبرگزاری فارس؛ رسانه‌ها با توجه به جهت‌گیری‌های مخصوص خود، سعی می‌کنند نظرات خود را به مخاطبان بقبولانند! ولی برای گفته‌های خود دلیلی منطقی ارائه نمی‌دهند. سوال اینجاست که چگونه می‌توانند بدون ارائه دلیل، بر کاربران خود تاثیرگذار باشند؟

هر ادعایی برای اثبات، نیاز به دلیل دارند. بنابراین  هر ادعایی که دلیلی منطقی برایش ارائه نشود یک مغالطه‌ی «ادعای بدون استدلال» یا «ادعای بی‌دلیل» است.  

در این مغالطه افراد سعی می‌کنند ادعای بی‌دلیل خود را به شیوه‌های مختلف به مخاطب ارائه دهند. این نوع از مغالطه روش های کاربردی مختلفی دارد اما شیوه‌ی اصلی و غالب آن، استفاده از عواطف و احساسات مخاطب می‌باشد. در حقیقت مغالطه‌گر با مخاطبش به توافقی می‌رسد که در طول گفت‌وگوی میان خود، مخاطب از مغالطه‌گر دلیل منطقی نخواهد. نکته ی قابل توجه این نوع مغالطه، «ناخودآگاه بودن» آن می‌باشد. یعنی مخاطب، اغلب خودش متوجه توافقش با مغالطه گر نیست، چراکه مغالطه‌گر او را تحت تأثیر احساسات خود قرار داده است. این یعنی «بستن مسیر درست فهمیدن».


تحت تاثیر قراردادن احساسات، سدی در برابر منطق و درک درست ایجاد می کند!

مغالطه‌ی «ادعای بی‌دلیل» انواعی دارد که برخی از آنها موارد زیر می‌باشند:

«بستن راه استدلال»، «هر کسی این مطلب را می‌داند»، «مسموم کردن چاه» و ...

 در ادامه آن دسته از مغالطات که در شبکه‌های اجتماعی، از سوی رسانه‌ها و کاربران، کاربرد بیشتری دارد را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

 

مسموم کردن چاه!

به این دو جمله دقت کنید: «در این دنیای مدرن که هر کس سعی در پیشرفت دارد، تنها متحجرین و سنت‌خواه‌های فسیل مغز هستند که  با ورود زنان به ورزشگاه مخالفت می‌کنند.» «فقط یک آدم جلف و لاابالی، عزاداری در محرم را بی‌فایده می‌داند». احتمالاً متوجه شده‌اید که در این دو جمله، نویسنده با استفاده از یک ویژگی ناپسند، راه را برای مخالفت می‌بندد.


چاه را که مسموم کنی، هیچ کس دیگر آب نخواهد خورد!

برای اینکه خودتان این مطلب را حس کنید، فرض کنید با تصویب طرح «شفافیت آراء» در مجلس مخالفید و با شخصی وارد بحث می‌شوید. اگر آن شخص قبل از اینکه مخالفت کنید، بگوید فقط جاه‌طلبان و فسادطلبان با این طرح مخالفت می‌کنند، چه حسی خواهید داشت؟! احتمالاً نظر خود را اعلام نخواهید کرد، چون از اینکه، صفت فاسد و جاه‌طلب به شما بچسبد نگرانید! همانند کسی که چاهی را مسموم می‌کند تا کسی از آب چاه استفاده نکند در زبان علمی نیز به مغالطه‌های بالا، مغالطه‌ی «مسموم‌کردن چاه» می‌گویند.

 

مغالطه قربون چشم‌های قشنگت!

این مغالطه همان مغالطه مصموم کردن چاه است، با این تفاوت که در این مغالطه بجای استفاده از تحقیر و توهین نسبت به مخالفان، از موافقان تقدیر و تشکر به عمل می‌آورید! در حقیقت شما موافقان ادعای خود را بابت این موافقتشان تحسین می‌کنید! به بیانی دیگر، قربان‌صدقه آنها می‌روید. در بازارها و مجتمع‌های تجاری، به این نوع از مغالطه زیاد بر می‌خورید. به این جملات مغالطه‌آمیز که از سوی فروشندگان بیان می‌شود توجه کنید:

«آقا! فکر می‌کنم شما آدم باکلاس و جنتلمنی هستید! به مغازه ما تشریف بیارید تا درخدمتتان باشیم.»

«فروشنده: متولد چه ماهی هستید؟

خریدار: آذرماه.

فروشنده: به به! آذرماهی‌ها خیلی خوش‌پسند هستند، آنها بیشتر از این جنس خرید می‌کنند... خب! حالا شما کدام جنس را می‌خواهید؟

خریدار: آیا می‌توانم جنس دیگری ... نه نه! همان را که گفتید می‌خرم!»

در رسانه‌های رسمی و غیر رسمی نیز، برخی افراد، خصوصاً مسئولین در مواقع خاصی با چنین جملاتی مردم را خطاب می‌کنند. مثلاً هنگامی که نیاز به همراهی مردم با سیاست‌های خود دارند، پشت تریبون رفته و می‌گویند:«مردم شریف و میهن پرست ایران هیچگاه دولت را در چنین گذرگاهی تنها نمی‌گذارند.» یا هنگامی که برای رای‌آوردن نیاز به مشارکت حداکثری مردم دارند می‌گویند:«مگر می‌شود ملتی همچون ایران، که دلاورانه و مجاهدانه در تاریخ خود درخشیده است به پای صندوق رای نیاید؟!»

 

هر جانوری این مطلب را می‌فهمد!

بی بی سی فارسی در گزارش «اهمیت همزیستی با بهاییان برای مسلمانان» می‌گوید:

«بهاییان در روزهای گذشته، دویستمین سالگرد تولد پیامبر خود را جشن گرفتند. آزادی در اجرای مراسم و سنت‌های مذهبی، حقی بدیهی و غیرقابل مذاکره است. این هم بدیهی است که احقاق این حق، ارتباطی با مدعای راست‌دینی یا حقانیت یک دین ندارد، چرا که هر دینی آشکارا خود را تنها مسیر رستگاری می‌داند و احقاق یک حق، نمی‌تواند به "ادعای درون دینی" ادیان سپرده شود. در جهانی عادلانه‌تر، این مناسبت‌ها می‌توانستند به بهانه‌ای برای تاکید بر همزیستی باورها و عقاید گوناگون تبدیل شوند» یا در یک گزارشی کرونایی اینگونه می‌گوید که: «واضح است که این وظیفه دولت‌ها است که با برنامه‌ریزی بلندمدت شهروندان را از مخاطرات اقتصادی، اجتماعی و جانی این همه‌گیری محافظت کنند.»

همچنین در گزارشی دیگر می‌خوانیم: «در ویدیوهای منتشر شده از محوطه بیرونی زندان تبریز، علاوه بر مشاهده دود، صدای شلیک گلوله نیز شنیده می‌شد اما بهروز مهدوی، فرماندار تبریز، با رد اعتراض زندانیان و وقوع تیراندازی در زندان این شهر، گفت: «بدیهی است که وقوع آتش‌سوزی و دود ناشی از آن در فضای سربسته و حساسی مانند زندان تبریز موجب نگرانی زندانیان و عوامل انتظامی شود و به همین دلیل نیز نیروهای انتظامی حاضر در محل برای کنترل اوضاع به حالت آماده‌باش درآمده بودند.» همچنین در گزارشی از یکی از رسانه‌های برون‌مرزی در رابطه با موضوع بالا می‌خوانیم: «شاهزاده رضا پهلوی تاکید کرد که «بدیهی است که مسئولیت هر اتفاق ناگواری برای زندانیان سیاسی با جمهوری اسلامی و رهبران آن است.»»

در این موارد برخی رسانه‌ها و اشخاص سعی دارند با الفاظ و عبارتی چون : هر بچه‌ای می‌فهمد، هر بچه مدرسه‌ای می‌داند، بدیهی‌است ...، واضح و مبرهن است، جای هیچ اشکالی نیست و ... گفته‌ی خود را بگونه‌ای القا کند که چنین مطلبی آنقدر آشکار و واضح است که نیازی به ارائه دلایل منطقی نیست. اما ما می‌دانیم که این سنخ از مطالب، قطعا نیاز به دلیل دارند. در قسمت اول گزارش بی‌بی‌سی فارسی، برای بدیهی شمردن حق آزادی اجرای مراسم مذاهب مختلف در کشور دلیلی ارائه نشده‌است در نتیجه ما نمی‌توانیم بدون دلیل این مطلب را بپذیریم اما در بخش بعدی یعنی :« و این هم بدیهی است که ...»، در ادامه صحبت‌ها دلیلی ارائه شده‌است. بنابراین در قسمت دوم این نوع از مغالطه استفاده نشده‌است.

 

امیدوار بودن به جهل دیگران!

این مغالطه یکی از پرکاربردترین نوع مغالطه در جهت عملیات‌های جنگ روانی، توسط رسانه‌ها و افراد در شبکه‌های اجتماعی می‌باشد. به نوعی می‌توان به این مغالطه‌ها در فضای رسانه‌ای «حملات رسانه‌ای» گفت. این مغالطه‌ها به گونه‌ای هستند که مقابله در برابر آنها بعضاً بی‌نتیجه عمل می‌کند و در مواقعی اثر حملات را شدت می‌بخشد. تعریف کلی این مغالطه این است که ما از جهل خود و کم اطلاعی خود نسبت به یک موضوع استفاده کنیم برای اینکه مخالف آن موضوع را اثبات کنیم. برای بهتر جا افتادن این مغالطه و دو حالت کلی آن دو مثال در زیر آورده‌ایم، با دقت این دو مثال را بخوانید و بر روی توضیحات بعد از آن تامل کنید:

حالت اول: «هیچ سیاره‌ای بنام اورانوس وجود ندارد، چون در هیچ کتاب مهمی، نشانی از این سیاره ندیده‌ام.»

در حقیقت در این حالت استدلال شخص این است که چون من دلیلی برای این موضوع پیدا نکرده‌ام پس اصل موضوع کلاً بر هواست. درصورتیکه او دارد از جهل خودش برای اثبات حرفش استفاده می‌کند. این حالت مغالطه «امیدوار بودن به جهل دیگران» را حالت سلبی آن می‌گویند.

حالت دوم: «موجودات فضایی وجود دارند، چراکه هنوز کسی نتوانسته‌است وجود موجودات فضایی را رد کند.»

در مثال بالا، شخص استدلال می‌کند چون دلیلی بر ضد مطلب بالا نداریم پس باید آن را قبول کنیم. که به این حالت، حالت ایجابی می‌گویند.

 

چون این چندتا نه، پس این یکی بله!

 در انتخابات ریاست جمهوری یا انتخابات مجلس، بعضاً می‌بینیم برخی از نامزدها بجای اثبات صلاحیت خود برای کسب منصب مورد نظر، سعی می‌کنند ناکارآمدی رقیبان خود را اثبات کنند. یعنی می‌گوید:» چون باقی نامزدها صلاحیت ندارند پس به من رای بدهید!». اما چنین استدلالی ناقص است و یک مغالطه به حساب می‌آید. مگر اینکه نامزد محترم برای اثبات صلاحیت خود دلیل بیاورد! در اصطلاح علمی به این مغالطه، «مغالطه‌ی طرد شقوق دیگر» می‌گویند. در رسانه‌ها نیز چنین مواردی را می‌توان یافت. رسانه‌ها برای اثبات درستی نظر خود، یک سری نظرات دیگر را (یا خود ساخته و یا دگر ساخته) ارائه داده و سپس رد می‌کنند. بنابراین تنها نظری که می‌ماند، نظر خودشان می‌باشد. چون آن چند تا دیدگاه نه، پس دیدگاه ما بله!

 

اثبات کن که غلط می‌گویم!

یکی دیگر از دردسرسازترین نوع مغالطات در رسانه‌های اجتماعی و همچنین کاربران این رسانه‌ها، استفاده از مغالطه «طلب برهان از دیگران» می‌باشد. حال چرا دردسازترین؟ به این گفت‌وگو دقت کنید:

«بردیا: پتروس! نظرت راجع به گرد یا مسطح بودن زمین چیست؟

پتروس: بنظر من که زمین گرد است.

بردیا: چرا؟ چطوری به این نتیجه رسیدی؟

پتروس: خودت برو اندازه بگیر، اگه دیدی گرد نیست بیا بگو!»

در گفت‌وگوی بالا پتروس بجای آنکه برای بردیا دلیلی مبنی بر گرد بودن زمین ارائه کند، از او برای مخالفت با گفته‌ی خود دلیل می‌خواهد. بنابراین اگر بردیا نتواند اثبات کند که نظر پتروس غلط است، پتروس این نتیجه را به بردیا می‌قبولاند که چیزی که گفته‌ام صحیح می‌باشد.

اما در رسانه‌ وقتی دردساز می‌شود که با مغالطه «امیدواری به جهل دیگران» دست به یکی کند و از جهل خود یا دیگران برای قبولاندن نظر خود استفاده کنند. بطور مثال، مجموعه رسانه‌ای یا فردی را در نظر بگیرید که در فضای مجازی، خبری غیر قابل اثبات یا دروغ را منتشر می‌کنند. سپس هنگامی که شکایتی درباره‌ی خبر مذکور مطرح می‌شود، در جواب می‌گویند: «اگر راست می‌گویی اثبات کن که خبر من اشتباه است.» چنین مغالطه‌ای بارها و بارها در فضای مجازی و حتی میان رسانه‌های خبری به وفور یافت می‌شود!

 

خدا وجود ندارد! این را نیوتون هم گفته‌است!

برخی اوقات ما برای اثبات نظر خود در یک موضوع خاص، به گفته‌ای از متخصص همان موضوع که نظری یکسان با ما دارد اشاره می‌کنیم. به این شیوه استدلال، «توسل به مرجع متخصص» گویند. چنین روشی برای استدلال مغالطه نیست بلکه مطلوب نیز می‌باشد. اما گاهی اوقات برای اثبات گفته‌ی خود، به نظری از یک متخصص معروف در موضوعی غیر مربوط اشاره می‌کنید. مثلاً شما تحلیلی سیاسی دارید و می‌گویید فلان فرد در سازمان برنامه و بودجه به این کشور خیانت کرده‌است و برای اثبات چنین امری می‌گویید حتی آقای فلانی- که استاد تمام دانشکده هنر و یک بازیگر معروف می‌باشد- هم تایید کرده‌اند. در اینجا در حقیقت شما یک مغالطه کرده‌اید که به آن در زبان علمی مغالطه «توسل به مرجع کاذب» می‌گویند. چرا که بجای رجوع به متخصص مرتبط با موضوع مطرح شده، به متخصصی که در حوزه‌ای دیگر تبهر دارد متوسل شدید.

چنین مغالطه‌ای را در فضای رسانه‌ای، بخصوص در تبلیغات تلویزیونی بوفور می‌بینید. مثلاً در تبلیغ یک برند از ماست یا دوغ، از بازیکن تیم فوتبال که از محبوبیت و شهرت بالایی برخوردار است استفاده می‌شود. در این زمان مخاطب متخصص فوتبال را بجای متخصص تغذیه به رسمیت می‌شناسد. در نتیجه تحت تاثیر تبلیغات قرار می‌گیرد و آن کالا را می‌خرد. بنابراین برخی ارائه‌دهندگان کالا و خدمات، از افراد مشهور در حوزه‌ای دیگر برای فروش محصولات خود استفاده می‌‌کنند. این حکایت  در کالاهایی چون شامپوی بدن کلییر توسط کریستیانو رونالدو، برنامه‌هایی چون بایا و روغن‌های سرخ‌کردنی همچنان باقی است!

 

مغالطه تکرار!

به مناظره‌ی دو نامزد انتخاباتی توجه کنید:

نامزد اول: ما می‌خواهیم در دولتمان، درآمد دهک آخر را 20 برابر کنیم!

نامزد دوم: چطور می‌توانید این مقدار پول را تامین کنید؟!

نامزد اول: منابع در برنامه ما برای دولت آینده، پیش‌بینی شده‌است.

نامزد دوم: خب آن منابع چه هستند؟!

نامزد اول: نگران نباشید! منابع در برنامه ما پیش‌بینی شده‌است.

نامزد دوم: موارد این منابع چه هستند؟

نامزد اول: گفتم که! منابع در برنامه، پیش بینی شده‌است.

در گفت‌وگوی بالا، نامزد اول در پاسخ سوال نامزد دوم می‌گوید:« منابع پیش‌بینی شده‌است.». اما وقتی که دوباره از خود منابع سوال می‌کند همان جواب قبلی را می‌شنود. همین پاسخ برای سوال بعدی، دوباره تکرار می‌شود. درحالیکه نامزد اول باید آن منابع را بصورت موردی نام ببرد. مثلاً بگوید: صندوق ذخیره ارزی، افزایش فروش نفت و ... نه اینکه پشت سر هم تکرار کند:«منابع پیش‌بینی شده‌است.»

گاهی اوقات، افراد بجای اقامه دلیل، جوابی مبهم و یا ناکافی را مرتباً تکرار می‌کنند. در صورتیکه تکرار زیاد یک جواب نامفهوم و ناکافی، آن را تبدیل به یک دلیل منطقی نمی‌کند! بنابراین در اینجا یک مغالطه شکل می‌گیرد که به آن مغالطه «تکرار» گویند.

 

نکات پایانی

مغالطات وقتی اتفاق می‌افتند که افراد برای اثبات ادعای خود بجای اقامه دلیل تنها از ابزارهای غیرمنطقی و احساسی استفاده می‌کنند. اما اگر در کنار این ابزارها که احساسات را برمی‌انگیزاند، دلایل منطقی و صحیحی نیز ارائه شوند، دیگر مغالطه‌ای اتفاق نیافتاده‌است. این موارد را می‌توانید در سخنرانی‌ها و خطابه‌های برخی مسئولین، واعظین، اساتید دانشگاه و فعالان فرهنگی مشاهده کرد.
برای به دام مغالطات نیافتادن، نیازمند تمرین هستید. باید مطالب اصلی هر مغالطه را خوب بفهمید و آن را در مواقع مختلف تطبیق بدهید. مثلاً هنگامی که گعده‌های فامیلی یا دوستانه دارید، در صحت گفته‌های دوستانتان دقیق شوید و برای هر حرفی دلیل بخواهید. البته زیاده روی نکنید! چراکه خیلی از افراد تحمل زیر سوال رفتن نظرات خود را ندارند!

انتهای پیام






تاریخ : شنبه 99/12/2 | 9:9 صبح | نویسنده : معلم | نظرات ()

هنر کشف حقیقت/ چطور نقد را از مغلطه تشخیص دهیم؟

 نقد همیشه به یک دلیل منطقی نیاز دارد؛ اما گاهی رسانه‌ها یا سیاسیون به جای نقد منطقی، به ابزارهای دیگری متوسل می‌شوند و در واقع به اسم نقد، مغالطه می‌کنند. این دسته مغلطه‌ها را چطور تشخیص دهیم؟

هنر کشف حقیقت/ چطور نقد را از مغلطه تشخیص دهیم؟

گروه سواد رسانه خبرگزاری فارس؛ این روزها همه دارند موضوعات مختلف را نقد  میکنند؛ اصولا نقد یکی از مهمترین رکن های اصلاح جامعه است. اما دسته زیادی از نقدهایی که هر روز می خوانیم یا می شنویم، منطقی نیستند. چون خیلی وقت ها به جای اینکه افراد و رسانه ها برای رد کردن یک موضوع، دلیل منطقی بیاوند به ابزارهای دیگری متوسل می شوند. اینجا ابزارهای غیرمنطقی که گاهی ظاهری استدلالی دارد، از جنس مغالطه مقام(جایگاه) نقد است. در این گزارش به این دسته از مغالطه ها پرداخته ایم.

 

مغالطه «حرف شما مبهم است»

گاهی یک نفر خیلی واضح و با دلیل موضوعی را مطرح می کند؛ طرف مقابلش برای فرار از پاسخ منطقی یا برای اینکه حرف را به حاشیه ببرد، به دروغ می‌گوید صحبت آن فرد مبهم است. این شکل برچسبِ ابهام‌گویی زدن به استدلال واضح دیگران یک نوع مغالطه شناخته‌شده است. فرد با اینکار علاوه بر اینکه از پاسخ دادن طفره میرود، هم آن را به ظاهر نقد می‌کند و هم سعی میکند آن استدلال را ضعیف نشان می‌دهد. شاید یکی از معروفترین مثال‌ها برای این نوع مغالطه، داستان گوساله سامری باشد.  بنی اسرائیل برای اینکه گوساله ای که حضرت موسی(ع) گفته بودند را تهیه نکنند، می‌گفتند ما منظور تو را از گوساله نمی‌فهمیم و بیشتر و واضح تر توضیح بده. در رسانه نیز این مغالطه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

استفاده رسانه های خارجی از مغالطه «حرف شما مبهم است» درباره سخنان مقام معظم رهبری

 

من نمی‌فهمم، پس نیست

وقتی افراد برای تکذیب یک موضوع، به فکر و اطلاعات خودشان استناد کنند، «مغالطه تکذیب» اتفاق می‌افتد. این افراد هرچه که مورد قبولشان نباشد می‌گویند با عقل ما جور در نمی‌آید پس اساسا چنین چیزی وجود ندارد. این مغالطه خصوصا در نقد مسائل دینی و ماوراءالطبیعه استفاده می‌شود. در ایام کرونا بسیاری از رسانه های خارجی، تاثیر دعا کردن را منکر می شدند و آنرا مسخره می‌کردند. این جدای از این امر است که ایران از ابتدا به دنبال دارو و واکسن بود.

استوری آتیلا حجازی درباره فوت علی انصاریان و استفاده از مغالطه «تکذیب»

این که چیزی نیست!

مواقعی که در مقام نقد قرار بگیریم و بخواهیم از مطلبی انتقاد کنیم ، صریحا به نقاط ضعف و اشکالات آن اشاره میکنیم. اما گاهی اوقات افراد به دلیل غرض هایی که دارند، نمی‌خواهند نکات مثبت گزاره را بپذیرند. یا اینکه نمی‌خواهد به آن نکات مثبت ملتزم شود. هرچند که استدلال ها درست باشند. به همین دلیل از مغالطه این که چیزی نیست استفاده می‌کند.

«این مغالطه است»

در مغالطه این که چیزی نیست گفتیم که فرد برای اینکه استدلال طرف مقابل را کوچک و سخیف نشان دهد از این مغالطه استفاده می‌کند. حالا یک گام جلوتر می‌آید و می‌گوید این استدلال تو مغالطه است. با این کار به جای رد استدلال طرف مقابل به صورت منطقی، آنرا غلط و نادرست جلوه می‌دهد. «شما دچار تناقض گویی شده اید» ،«شما سفسطه و مغلطه می‌کنید» ،«این حرف شما مغالطه است» این عبارات و عبارات از این دست، اگر در مقابل یک استدلال واضح و منطقی استفاده شود، مغالطه است.

«پارازیت» یک مغالطه است

«متاسفم وقت شما تمام شده است.» ؛ «متاسفم جایی کار دارم باید بروم ، ادامه بحث برای بعدا» ؛ «الان تلویزیون برنامه دارد بعدا صحبت میکنیم.» مغالطه پارازیت استفاده زیادی دارد. مغالطه کننده در این مغالطه به بهانه های مختلف سخن استدلال کننده را قطع میکند و مانع ادامه صحبتش می‌شود. این روش در گذشته هم علیه پیامبران (صلوات الله علیهم) و ائمه (علیهم السلام) ، توسط کفار و مشرکین و دشمنان مورد استفاده قرار می‌گرفت. آنها با ایجاد سروصدا و یا پنبه در گوش کردن مانع رسیدن صحبت های ایشان می‌شدند.امروزه این تکنیک در رسانه ها نیز استفاده می‌شود. جایی که بخواهند مانع صحبت یک کارشناس شوند از این مغالطه استفاده می‌کنند.

 

 

نیت‌خوانی ممنوع!

فرض کنید یک نفر که وضع مالی خوبی دارد از اهمیت و لزوم ازدواج به موقع جوانان حرف بزند.  بعد در نقد صحبت های او به جای اینکه به استدلال ها و خود صحبت او بپردازند، جایگاهش را نقد می‌کنند. مثلا می‌گویند فلانی نفسش از جای گرم بلند می‌شود.  در این مغالطه فرد به جای اینکه به خود گزاره و محتوای آن بپردازد به خواستگاه و انگیزه و عقیده پشت این گزاره می‌پردازد. یعنی به جای اینکه خود حرف و گزاره را نقد کند، انگیزه و جایگاه و فرد را نقد می‌کند. در حالی که استدلال این فرد، ربطی به جایگاهش ندارد و استدلال آن درست است. اینکار مغالطه «انگیزه و انگیخته» نام دارد. در برخی موارد اگر نسبت به رابطه جایگاه با صحبت و تصمیم یک فرد یقین وجود داشته باشد، دیگر گفتن آن مغالطه نیست.

مغالطه «توهین»

کاسبان تحریم، دلواپسان و توهین های دیگر، برای این استفاده می‌شود که چهره استدلال کننده و گوینده مخدوش و منفور جلوه داده شود. مغالطه کننده شخصیت گوینده را مخدوش جلوه می‌دهد و با این وسیله غلط بودن استدلال او را نتیجه می‌گیرد.به این کار مغالطه «توهین» نام دارد. به عنوان مثال می‌گوید آن فرد دروغگوست پس هر چه درباره تاریخ می‌گوید دروغ است. این مغالطه خصوصا در مناظره های انتخاباتی زیاد استفاده می‌شود. 

 

 

وقتی پهلوان پنبه  علم می‌شود

«شما که دم از اقتصاد مقاومتی می‌زنید، مخالف سرمایه گذاری خارجی هستید» این دلیل در مقابل کسی که از استدلال مقاومتی حمایت میکند آورده می‌شود. در اینجا به جای این که فرد برای رد اقتصاد مقاومتی با استدلال قوی حامیان آن مقابله کند یک استدلال ضعیف را مقابل خود قرار داده و آن را نقد می‌کند. مثلا در اینجا فرد این استدلال را که حامیان اقتصاد مقاومتی مخالف سرمایه گذاری خارجی هستند را مقابل خود قرار داده و آن را نقد می‌کند. هرچند که این استدلال را موافقان اقتصاد مقاومتی به کار نبرده باشند. به این عمل مغالطه «پهلوان پنبه» می‌گویند.  مغالطه پهلوان پنبه زمانی استفاده میشود که مغالطه کننده توان مقابله با استدلال اصلی را ندارد. به همین خاطر یک استدلال ضعیف را که رابطه منطقی با استدلال را ندارد در نظر گرفته و آنرا نقد می‌کند.

همچنین این کار برای نقد مکتب ها و جریان ها نیز استفاده می‌شود. به عنوان مثال یک نظریه را که حامیانی با استدلال قوی دارد؛ یک نظریه پرداز ضعیف از آن دسته را رد کرده و این را به همه جریان تعمیم می‌دهند.

 

نفیِ انتخاب به جای ارائه راه‌حل

«من انگیزه ای برای شرکت در انتخابات ندارم ، زیرا هیچ یک از نامزد ها دارای شرایط مطلوب نیست.» این جمله را زیاد شنیده اید. زمانی که یک نفر می‌خواهد رای دهد، چند کاندیدا را در مقابل خود دارد.؛ او عیب های هر کدام از این کاندیدا ها را نام بمی‌برد و در آخر می‌گوید چون این کاندیدا ها همه‌ی شرایط مطلوب را ندارند پس من رای نمیدهم. اینجا یک مغالطه صورت گرفته است.زیرا فرد  طبیعتا باید یکی از راه حل های موجود را انتخاب کند، اما با این روش از زیربار انتخاب در می‌رود. به این مغالطه «کامل نامیسّر» می‌گویند. پس مغالطه کامل نامیسر زمانی است که شما بین چند راه حل می‌خواهید یک راه را انتخاب کنید؛ به شما عیوب راه حل های موجود را میگوید ولی راه حل ایجابی نمی‌دهند. و شما را بطور کامل از انجام کار منصرف می‌کنند.

نوع دیگر این مغالطه این است که برای شما تمام ویژگی های یک راه حل ایده‌آل را نام می‌برند و می‌گویند راه حل ایده‌آل باید این ویژگی ها را داشته باشد. در حالی که راه حل مشخص با همه این ویژگی ها پیشنهاد نمی‌دهند یا اساسا این راه حل وجود ندارد. و به همین دلیل راه حل شما را رد می‌کنند.

به غلط انداختن از منشأ

«او می‌خواهد برنامه خودش را در خاورمیانه پیاده کند، همان طوری که هیتلر دنبال توسعه‌طلبی بود.» این صحبت بن سلمان درمورد مقام معظم رهبری است. در اینجا علاوه بر نسبت دروغ دادن به مقام معظم رهبری، بن سلمان با استفاده از «مغالطه منشأ» سعی دارد که بگوید که این کاری که ایران به دنبال آن است همانند کاری است که هیتلر می‌کرد. این مغالطه به این صورت است که شخص مغالطه کننده فعل یا گزاره شخص را به یک فرد یا گروه منفور نسبت می‌دهد. با این کار حرف یا گفتار اگر هم درست باشد با نسبت دادن آن به یک شخص منفور آن را رد میکند. یا به عنوان مثال گفته می‌شود کسانی که به دنبال اقتصاد مقاومتی هستند می‌خواهند ایران را مانند کره شمالی کنندکه این نیز مغالطه منشأ است.

استفاده بن سلمان از مغالطه «منشأ» درباره مقام معظم رهبری

 

ارزیابی تنها از یک طرف!

«مجلس انقلابی هیچ دست آوردی نداشته است.» در مثال فردی که در مقام توضیح عملکرد مجلس است ، فقط به عیب های آن اشاره می‌کند. به این کار مغالطه «ارزیابی یک طرفه» می‌گویند. در این مغالطه افراد برای قضاوت یا توضیح یک موضوع فقط به معایب یا فقط به مزایای آن اشاره میکنند. برخی هم این مغالطه را جور دیگری استفاده می‌کنند مثلا یک یا دو مزیت کوچک را نام می‌برند و بعد معایب را پشت سر هم ردیف می‌کنند. باید سعی کرد در حد ممکن مزایا و معایب را استخراج کرد تا بتوان یک مقایسه منصفانه بین مزایا و معایب آن انجام داد.

 

در مثل مناقشه نیست

شما می‌خواهید یک ادعا که اثبات شده را توضیح دهید . به عنوان مثال میگویید بر اساس مطالعات جامعه شناسان و نظرسنجی ها تمایل مردم به مذهب افزایش پیدا کرده است . و برای مثال به عزاداری های پر شور محرم و عاشورا در سرتاسر کشور اشاره می‌کنید. یک نفر می‌گوید نه! در محله ما امسال عزاداری برگزار نشد. در اینجا فرد به قصد رد استدلال شما این مناقشه را انجام داد. اما چون در اینجا دلیل شما مطالعات جامعه شناسان و نظرسنجی ها است. این مغالطه تاثیری در رد مدعای شما ندارد.  البته اگر استدلال شما استقرائی است، یعنی با چند مثال یک نتیجه کلی گرفته اید؛ در این صورت مثال نقض آوردن، دیگر مغالطه نیست. مثلا یک نفر می‌گوید امروز هر کلاغی در خیابان دیدم سیاه بود پس همه کلاغ ها سیاه هستند. حالا اگر شما یک کلاغ سفید بیاورید آن استدلال رد می‌شود.

 

وقتی کلیت برای یک استثناء زیر سوال می‌رود

برخی یک حکم کلی را با توجه به شرایط استثنائی رد می‌کنند. به عنوان مثال می‌گوید؟ صداقت امر خوبی است؟ شما میگویید بله. او می‌گوید حالا اگر این صداقت باعث شود که جان یک مظلوم گرفته شود، این صداقت درست است؟ مسلما می‌گویید نه. آیا می‌توانیم بگوییم صداقت کلا خوب نیست؟ اینبار هم قطعا میگویید نه. در اینجا فرد میخواهد یک حکم کلی را با مثال زدن شرایط خاص آن‌، رد کند. به این کار مغالطه «تخصیص» می‌گویند. اگر چه که در آن شرایط خاص واقعا  صداقت درست نباشد اما نمی‌توان به طور کلی خوب بودن  صداقت را رد کرد.

گاهی این مغالطه نیز مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد. برخی با استفاده از این استثناء ها سعی در توجیه کار خود دارند. و برای زیر پا گذاشتن قانون از این مغالطه استفاده می‌کنند. و همه کارهایشان را به شرایط استثنا ربط می‌دهند.

 «بهانه» شما را به غلط می‌اندازد

«خاموش شدن دستگاه آلودگی هوا به دلیل تمام شدن بسته اینترنت اداره محیط زیست بود» در اینجا هرچند بسته اینترنت اداره محیط زیست تمام شده باشد، اما به دلیل اینکه این اتفاق کوچک و بی اهمیت است، نمی‌تواند دلیل باشد. وقتی کسی اینگونه دلیل های نامهم را مطرح می‌کند، از مغالطه «بهانه» استفاده کرده است. در این مغالطه افراد با بهانه های مختلف از زیر کار شانه خالی میکنند. بهانه ها و اعتراضاتی که استفاده میشود، هر چند واقعی است و اتفاق افتاده اما در مقایسه با اصل مدعا جایی برای بحث ندارند.

استفاده از مغالطه «بهانه» برای توجیه خاموشی دستگاه آلودگی هوا

 

مغالطه «سوال مرکب»

« آیا مخالف تعامل با دنیا و برجام هستید؟» این سوال برای به دام انداختن کسی که مخالف برجام است استفاده می‌شود. خبرنگاران از اینگونه سوالات زیاد استفاد می‌کنند. در اینجا فرد پاسخ دهنده به سوال دوم پاسخ می‌دهد و به نظر میرسد که به سوال اول هم جواب داده است. اگر در جواب این سوال گفته شود مخالف هستم، انگار که هم مخالف برجام است و هم مخالف تعامل با دنیا. در حالی که ممکن است یک نفر مخالف برجام و موافق تعامل با دنیا باشد. ترکیب دو سوال بگونه ای است که شخص پاسخ دهنده پیشفرض سوال اول را می‌پذیرد. با اینکه ممکن است اصلا آن را قبول نداشته باشد. به این کار مغالطه «سوال مرکب» می‌گویند. در اینجا دو سوال «آیا مخالف تعامل با دنیا هستید» و «آیا مخالف برجام هستید» باهم ترکیب شده اند. برای اینکه به دام این سوال مرکب نیفتید باید بگویید: «عجله نکنید! یکی یکی سوالات را بپرسید.»

 

ما در گزارش بالا به برخی مثال‌های این دسته از این مغالطات اشاره کردیم. شما هم مثال‌هایی از این مغالطات را که در رسانه‌ها یا صحبت سیاسیون با آن مواجه شده‌اید را در بخش نظرات برای ما بنویسید.

انتهای پیام/






تاریخ : یکشنبه 99/11/26 | 10:48 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

فنون جنگ روانی «بی‌بی‌سی»+تصاویر

رسانه دولتی بی‌بی‌سی از روش‌های گسترده‌ای برای سوق دادن اذهان مخاطبان به سمت و سوهای مد نظر خود استفاده می‌کند.

فنون جنگ روانی «بی‌بی‌سی»+تصاویر

گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس - «ژاک یول»، فلیسوف و جامعه‌شناس فرانسوی در کتابی به نام «پروپاگاندا: شکل‌دهی نگرش‌های انسان»، هدف از «جنگ روانی» یک دولت علیه دولتی دیگر را اثرگذاری بر اذهان مردم آن کشور و ایجاد تشکیک در آنها نسبت به درستی باورها و عقایدشان ذکر می‌کند. به عبارت دیگر، در این نوع عملیات یا جنگ «اذهان و قلوب» - چنانکه از آن یاد می‌شود - برای تغییر نظام ارزش‌ها، اعتقادات و استدلال، آن هم در میان جمعیت عمومی، تلاش می‌شود.

«یول» در این کتاب رسانه‌های غربی را یکی از ابزارهای در دست دولت‌ها برای پیشبرد منافعشان معرفی کرده و به شرح مکانیسم مورد استفاده آنها برای کنترل ذهن مخاطبان می‌پردازد. وی می‌نویسد: «این یک حقیقت است که اطلاعات زیاد، (ذهن) خواننده یا شنونده را روشن نمی‌کند، بلکه او را غرق می‌کند. او نمی‌تواند همه آنها را به خاطر بیاورد، یا آنها را هماهنگ کند یا بفهمد؛ بنابراین، اگر بخواهد که خطر نکند و همه آنها را فراموش کند، صرفاً تصویری کلی از آنها به خاطر خواهد سپرد. و هر چه میزان اطلاعات ارائه شده بیشتر باشد، این تصویر، کلی‌تر و ساده‌‌انگارانه‌تر خواهد بود.»

 نویسنده فرانسوی همچنین می‌نویسد: «فردی که در آتش اشتیاق برای عمل می‌سوزد، اما نمی‌داند چه کاری باید انجام دهد در جامعه ما فراوان به چشم می‌خورد. او می‌خواهد برای عدالت، برای صلح، برای پیشرفت، دست به عمل بزند، اما نمی‌داند چگونه. اگر پروپاگاندا بتواند به او نشان بدهد، "چگونه"، بازی را برده است؛ عمل (رفتار) هم اتفاق خواهد افتاد.»

اما این «بمباران اطلاعات» و غرق کردن مخاطب در انبوهی از دانستنی‌ها هم همه آن چیزی نیست که در «جنگ روانی» از این نوع اتفاق می‌افتد؛ چنانکه کارشناسانی غیر از «یول» عنوان کرده‌اند، رسانه‌ها معمولاً – هر چند شاید به صورت ناخودآگاه و با تکیه بر تجربه – تلاش می‌کنند از روش‌هایی برای ارائه اطلاعات استفاده کنند که ذهن مخاطب را متوجه برخی جنبه‌های خاص از اطلاعات کرده و از جنبه‌های دیگر دور کنند.   

استفاده از «مغالطه‌های منطقی» یکی از همین روش‌ها است که به جهت آنکه بسیار پنهان عمل می‌کند و بدون دقت و تأمل فراوان نمی‌توان متوجه آن شد، در رسانه‌های غربی به کرات مورد استفاده قرار می‌گیرند. از لحاظ روان‌شناختی، مغالطه، معمولاً باعث می‌شود.

خبرگزاری فارس، چند سال پیش در سلسله گزارش‌هایی برخی از فنون مغالطه که رسانه دولتی «بی‌بی‌سی» از آنها استفاده می‌کند را شرح داد. گزارش زیر خلاصه‌ای از آن گزارش‌ها است.

1- شخصی‌سازی

در این روش، رسانه تلاش می‌کند برای اثبات یا رد یک موضوع، ذهن مخاطب را به سمت ویژگی‌های مثبت یا منفی (و یا حتی یک ویژگی) فرد مطرح‌کننده آن موضوع سوق بدهد.

فرض کنید شما به فردی که مرتکب یک خلاف رانندگی شده درباره خطرات این کار هشدار بدهید، اما با این جواب روبرو شوید که شما خودتان هم دیروز همین اشتباه را مرتکب شده‌اید. هر چند، عده زیادی از مردم، در اینجا هیچ استدلال خلاف منطق نمی‌بینند، اما پاسخ طرف مقابل شما در واقع، مغلطه است، زیرا بحث را از موضوع محوری صحیح یا غلط بودن یک عمل به سمت شخص شما سوق می‌دهد.

به این دلیل به این فن، نوعی مغالطه گفته می‌شود که طبق قوانین منطق، صحت یا سقم یک گزاره ارتباطی با عواملی غیر از آن از جمله فرد مطرح‌کننده آن ندارد؛ بنابراین فردی با هر خصوصیت شخصی منفی می‌تواند حرفی مطرح کند که صحیح باشد یا از جریانی طرفداری کند که مثبت باشد و بالعکس، فردی با هر خصوصیت شخصی مثبت می‌تواند عکس این عمل کند.

گزارش زیر از «بی‌بی‌سی» فارسی هم که احتمالاً در آن تلاش شده بین «ریش و سبیل مردان مسلمان در جهان عرب» و شخصیت منفی صدام دیکتاتور عراق در ذهن مخاطب پیوند ایجاد کند را می‌توان نوعی استفاده از همین مغلطه دانست.  

  

 

شاید اینکه «بی‌بی‌سی»، یک روز فردی را بازیگری موثر در سیاست ایران توصیف می‌کند و روز دیگر همان فرد را کسی که نباید زیاد جدی گرفت هم بی‌ارتباط به این موضوع نباشد.  

2- توسل به اکثریت

یک ایده، جریان و یا به طور کلی یک گزاره، فارغ از نظر اکثر مردم درباره درستی یا غلط بودن آن، می‌تواند صحیح یا غلط باشد. به عبارت دیگر، بر خلاف آنچه ما عموماً احساس و برداشت می‌کنیم، صرف طرفداری اکثریت از یک گزاره نه دلیل صحیح بودن آن است و نه نادرست بودن آن.

با وجود این، رسانه‌های غربی اغلب هم تلاش می‌کنند ایده‌های مخالف آنچه تبلیغ می‌کنند را در اقلیت جلوه بدهند و هم ایده مورد تبلیغ خودشان را با توجه به همراهی اکثریت با آن، حق جلوه بدهند.

تلاش «بی‌بی‌سی» برای اکثریت‌سازی از مخالفان برنامه هسته‌ای ایران و سپس تفسیر اهداف نادرست این برنامه، یکی از مثال‌های کاربرد این مغالطه در رسانه‌هاست.  

تیرماه سال 91 شبکه خبر تلویزیون ایران اقدام به یک نظرسنجی کرد که در آن از مخاطبان خواسته بود بگویند «کدام شیوه را در قبال تحریم یکجانبه غرب ضد ایران، ترجیح می‌دهند»؟

63 درصد از شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی به گزینه «توقف غنی‌سازی اورانیوم در برابر لغو تدریجی تحریم‌های بین‌المللی» رأی داده بودند، 19 درصد خواستار «اقدام تلافی‌جویانه ایران در بستن تنگه هرمز» شده بودند و 18 درصد نیز گزینه «مقاومت در برابر تحریم‌های یکجانبه برای حفظ حقوق هسته‌ای» را انتخاب کردند.

سایت شبکه خبر یک روز بعد درباره این نظرسنجی توضیحاتی ارائه و اعلام کرد علت به دست آمدن این نتیجه این بوده که در زمان نظرسنجی سایت این شبکه خبری هک شده است.

با وجود این، بی‌بی‌سی، این خبر را پوشش داد و حتی مدعی شد که سایت شبکه خبر یکی از «سایت‌های پربیننده رسمی» در ایران محسوب می‌شود. پس از این «اکثریت‌سازی»، ادعاها درباره برنامه هسته‌ای ایران تکرار شد.

 

واقعیتی که بی‌بی‌سی پنهان کرد تفاوت قائل نشدن بین شبکه خبر تلویزیون ایران (شبکه 6) و سایت اینترنتی این شبکه است.

این نکته درستی است که شبکه خبر تلویزیون ایران پرمخاطب و دارای مخاطب فراوانی است اما آیا سایت اینترنتی این شبکه هم اینگونه است؟

یک بررسی ساده در موتورهای جستجوی اینترنتی در همان زمان نشان داد که سایت شبکه خبر بازدید بسیار محدودی نسبت به بسیاری از سایت‌های خبری و غیر خبری ایرانی دارد؛ به طور کلی این سایت در میان رسانه‌های مکتوب چندان صاحب وزن نیست چرا که شبکه خبر بیشتر به عنوان یک رسانه تصویری شناخته می شود نه یک سایت اینترنتی.

آمارهای سایت «آلکسا» نیز همین مطلب را ثابت کرد. بر اساس این آمار در همان زمان، رتبه سایت شبکه خبر تلویزیون(irinn.ir) در ایران 573 است.

3- توسل به هیجانات

انسان ذاتاً از هیجانات منفی مانند ترس، غم، حسادت و احساس ناخوشایند همراه آنها، گریزان است و به دنبال هیجان‌های مثبت نظیر شادی، غرور و غیره است. چنانکه احتمالاً همه ما تجربه کرده اما به آن توجه نکرده‌ایم، هنگامی که ما پیامی را در حالتی دریافت می‌کنیم که تحت تأثیر هیجان قرار گرفته‌ایم، آسان‌تر با ناقل پیام و آنچه مد نظر اوست، همزادپنداری می‌کنیم تا زمانی که صرفاً به صورت عقلی و غیرهیجانی در معرض پیام قرار می‌گیریم. به همین دلیل هم هست که بهره‌گیری صحیح از هیجانات جزء ضروری موفقیت هر رسانه‌ای قلمداد می‌شود.

با وجود این اشکال کار زمانی پدیدار می‌شود که از تحریک هیجانات، برای پروپاگاندا و ایجاد جنگ روانی استفاده شود، کاری که نمونه‌های آن در رسانه‌های غربی و از جمله بی‌بی‌سی به کرات دیده می‌شود.

 مستند چند وقت پیش «بی‌بی‌سی» با موضوع مدافعان حرم را می‌توان یکی از نمونه‌های تلاش برای تحریک هیجانات مخاطب و القای برخی ادعاهای اثبات‌نشده قلمداد کرد.   

انتهای پیام/ *

 






تاریخ : سه شنبه 99/10/23 | 9:49 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()

مغالطه‌های رسانه‌ای چطور ما را فریب می‌دهند؟

 خیلی وقت‌ها یک متن را در فضای مجازی یا در رسانه می‌خوانیم، می‌دانیم یک جای ماجرا جور در نمی‌آید اما ظاهرا استدلالی که گفته شده، درست است. اشکال کار کجاست؟

مغالطه‌های رسانه‌ای چطور ما را فریب می‌دهند؟

گروه سواد رسانه خبرگزاری فارس؛ مصطفی کوشکی: ‌خیلی وقت‌ها یک متن را در فضای مجازی یا در رسانه می‌خوانیم، می‌دانیم یک جای ماجرا جور در نمی‌آید اما ظاهرا استدلالی که گفته شده، درست است. «مغالطه» کارکردش همین است؛‌ طوری حرف را می‌پیچاند که آدم متوجه نمی‌شود صغری و کبری و نتیجه‌گیری غلط است. بنابراین برای فهمیدن حقیقت، چاره‌ای نداریم جز اینکه به این مغالطه‌ها تسلط پیدا کنیم و بتوانیم آن‌ها را در آنچه می‌خوانیم و می‌بینیم، تشخیص دهیم.

 

یک تلاش تاریخی برای اثرگذاری روی ادراک

به مکالمه بین این دو نفر توجه کنید:

- من تو نیستم. آیا چنین نیست؟
+ بلی، تو غیر منی و من غیر تو هستم.
- و من انسان هستم.
+ البته تو انسان هستی.
- و من حیوان نیستم.
+ آری، تو حیوان نیستی.
- و من غیر حیوان هستم.
+ آری، این هم پذیرفته است که تو غیر حیوان هستی.
- اما خودت گفتی که من غیر تو هستم.
+ البته گفتم. حتما اینچنین است.
- من غیر تو هستم و من غیر حیوان هستم.
+ آری، آری.
- پس تو حیوانی!

این مکالمه بین دو نفر در یونان باستان است که یکی از آن ها سوفیست بوده و سعی دارد با به کارگیری مغالطه، به دیگری اثبات کند که دیگری حیوان است. سوفیست ها گروهی بودند که در قرن پنجم قبل از میلاد مسیح در یونان باستان نهضت شکاکیت را به وجود آوردند. سوفیست ها  سخنور و اهل خطابه بودند. آن ها به شاگردان خود آموزش می‌دادند که چگونه در دادگاه ها سخنوری کنند و مخاطب را اقناع نمایند. البته این اقناع کردن بر پایه استدلال معتبر نبود؛ بلکه با ظاهری شبیه به استدلال و با استفاده از مغالطات انجام می‌شد. سوفیست ها اندک اندک به این نتیجه رسیدند که هیچ حق و باطلی وجود ندارد و آن ها اگر اراده کنند می توانند با استفاده از به کارگیری مغالطات در سخنوری، هر چیزی را حق یا باطل جلوه دهند. مغالطه به معنای هرگونه خطا در استدلال است. مغالطه در حقیقت استدلال نما است. نسبت استدلال معتبر با مغالطه مثل نسبت عابد با ریاکار و یا مثل نسبت طلا با بدلی از طلاست.

 

چنددسته مغالطه داریم؟

مغالطه انواع مختلفی دارد.  چند نمونه را در ادامه می‌بینید:‌

  • مغالطات تبیینی:  در این نوع از مغالطات، مطلب به صورت مبهم بیان می‌شود و همین امر زمینه ساز خطاها و لغزش هاست. به مثال زیر توجه کنید:

سعادت، غایت زندگی انسان است.

غایت زندگی انسان مرگ است.

بنابر این، سعادت انسان همان مرگ اوست.

مسلما سعادت به معنای مردن نیست. اما در مغالطه‌ی بالا، یک لفظ مشترک با دو معنای مختلف به کار برده شده است. در جمله اول غایت به معنای هدف است. در جمله دوم غایت به معنای نهایت است. بدیهی است پس از تفکیک معانی مختلف لفظ غایت، نمی توان از دو جمله اول؛ جمله سوم را نتیجه گرفت.

  • مغالطات ادعای بدون استدلال: در این نوع مغالطه، گوینده سعی دارد مدعای خود را بدون استدلال به مخاطب بقبولاند. به جمله زیر توجه کنید:

«هر انسان عاقلی می‌داند که چیزی به اسم جن وجود ندارد.»

در جمله بالا، گوینده با به کار بردن عبارت«هر انسان عاقلی»، راه را بر مخاطب برای اعتراض یا پرسش بسته است.

و یا به جمله زیر توجه کنید:

« من بر عقاید خود، ثابت قدم هستم؛ اما تو نسبت به عقایدت کله شق و یک دنده هستی.»

در این جا، گوینده از عبارتی با بار ارزشی مثبت برای خودش و از عباراتی با بار منفی برای مخاطبش استفاده می‌کند. به این ترتیب گوینده حرف خود را حق و حرف مخاطبش را باطل و از روی لجاجت به شمار می‌اورد.

  • مغالطات مقام نقد: در این بخش، برای نقد یک مطلب به جای تکیه بر استدلال از مغالطه اسفاده می‌شود. مثلا:

«اندیشه های هگل باطل است؛ چون او یک اشرافی بوده است.»

در این جا، گوینده به جای نقد اندیشه های هگل، خاستگاه او(یعنی اشرافی بودن) را بیان می‌کند و از طرد خاستگاه هگل، بطلان اندیشه های او را نتیجه می‌گیرد.

برای مقابله با مغالطات سوفیست ها، ارسطو علم منطق را  تدوین کرد. اما به کار بردن مغالطات تنها مختص به سوفیست ها نبوده است. در عصر حاضر نیز، رسانه های مختلف برای فریب دادن مخاطبین خود از انواع مغالطات استفاده می‌کنند. اگر اندکی بیندیشیم مثال هایی از به کار بردن مغالطات توسط رسانه های معاند را به یاد خواهیم آورد. بگذارید تنها به چند نمونه اشاره کنیم:

  • مغالطه دوگانه کاذب:

در این مغالطه، گوینده دوگانه ای را ایجاد می کند و مخاطب را بر سر دو راهی می‌گذارد. به نحوی که مخاطب باور کند که راه های دیگری به غیر از این دو راه وجود ندارد. به مثال زیر توجه کنید:

دوگانه سازی کاذب در رسانه ایندیپندنت

 

در این یادداشت، نویسنده دو گانه جنگ فراگیر یا صلح فراگیر را مطرح می‌کند و راه های دیگر مثل تنش و یا باقی ماندن در شرایط فعلی را در نظر نمی‌گیرد.

  • مغالطه علت جعلی:

در این مغالطه، گوینده علتی جعلی را برای یک حادثه مطرح می کند. مثلا در ماجرای اعدام روح الله زم، رسانه های معاند بدون اشاره به جنایات روح الله زم، به نحوی فضا سازی کردند که گویی زم صرفا به علت روزنامه نگاری به اعدام محکوم شده است.

 

معرفی زم به عنوان یک روزنامه نگار و تحریف واقعیت در رسانه ایران اینترنشنال

 

  • مغالطه تعمیم نا روا:

در این مغالطه با استناد به چند مورد، حکمی کلی صادر می‌شود. مثلا:

«در روزنامه خواندم که یک معتاد، فرزندش را کشته است. به نظرم همه معتاد ها قاتل هستند.»

در این مثال، فرد با استناد به یک مثال، حکمی کلی صادر کرده و این یک نوع مغالطه است. در سالیان اخیر بار ها در رسانه ها دیده‌ایم که نظام جمهوری اسلامی را به صرف مشاهده چند مورد از فساد، به فساد سیستماتیک متهم کرده اند؛ این اتهام یک نوع مغالطه است.

تعمیم فساد به همه سیستم توسط سخنگوی دولت

اگر در یونان باستان، انسان های آگاه به وسیله علم منطق می‌توانستند از شر مغالطات سوفیست ها رها شوند؛ امروزه برای فریب نخوردن؛ تنها راه، مجهز شدن به سواد رسانه ایست. قصد داریم در سلسله گزارش هایی، مغالطاتی را که معمولا توسط رسانه های معاند به کار برده می‌شود؛ معرفی کنیم.

 

انتهای پیام/

  

 






تاریخ : دوشنبه 99/10/22 | 11:23 عصر | نویسنده : معلم | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
صفحه اصلی |        
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.