<معلم -->
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معرفی کتاب زیبا ترین ترجمه من /پیام آسمانی سوم صفحه 60

وقتی ( امام) خمینی از در خارج می شد، بار دیگر نسیم قدرت الهی وزیدن گرفت و نیروی عشق و

هیبتی که بر آنجا احاطه داشت متجلی شد. ما نیز برخاستیم و شتابان خود را به امام رساندیم. وقتی به

ایشان نزدیک شدیم محمد(مترجم من) مرا به ایشان معرفی کرد. در این هنگام امام دست خود را برای

مصافحه به سوی من دراز کرد. در این زمان لرزشی عجیب در دستانم ایجاد شد. به خاطر تآثیری که آن

محیط بر من گذاشت  زبانم به مدت ده یا پانزده ثانیه بندآمده بود. نمی خواستم آن لحظه را که موجب

تکامل وجودم شده بود از دست بدهم. احساس آرامشی دل انگیز می کردم. آرامشی که رفته رفته در

سراسر وجودم گسترده می شد...







تاریخ : یکشنبه 98/9/24 | 6:55 صبح | نویسنده : معلم | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.